با توهم آزادی، زندانی نمیکشم
محمد نظری، زندانی سیاسی محبوس در بند چهار سالن ۱۲ زندان رجاییشهر کرج است که از دوران حبس ۲۲ ساله خود، ناگفتههای بسیاری دارد.
دستنوشتهای از نظری در اختیار خبرنگار رادیو زمانه قرار گرفته است که در آن از فرستاده شدن پروندهاش به کمیسیون عفو و بخشودگی خبر داده است، اما با وجود گذشت «چند ماه»، هنوز پاسخ روشنی به او ندادهاند و مشخص نیست که آزاد بشود یا نه.
او نوشته است، با این شرایط آزادی ما میماند برای روز قیامت.
محمد نظری که به اتهام همکاری با حزب دموکرات کردستان در زندان است، در نامهای که هفتم دی ماه سال گذشته در خبرگزاری هرانا منتشر شده، نوشته است: «در سال ۸۰-۸۱ برای آزادی من پنج میلیون تومان میخواستند ولی به خاطر نداشتن و عدم پرداخت آن تاکنون در زندان هستم و همچنان ادامه دارد. در سال ۹۱ به دستور دادستانی کل کشور پرونده اینجانب مورد بازبینی قرار گرفت و بعد از چند ماه حکم عفو و آزادی از سوی دادگاه صادر شد ولی در آخرین مرحله اطلاعات با آزادی من مخالفت کردند ….»
او آذر ماه سال ۹۲ نیز از ریاست قوه قضاییه، درخواست دادرسی مجدد کرده بود.
این زندانی سیاسی ۴۴ ساله که نیمی از عمر خود را در زندان گذرانده است، در گفتوگویی با رادیو زمانه، برخی تجربیاتش از سالهای حبس را شرح داده است. او گفته که بدترین دوران زندان و بیشترین تعداد اعدامها را در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی دیده و تجربه کرده است.
● یک روز عادی در زندان برای شما چگونه میگذرد؟
Mohemmed Nazariمحمد نظری- کاشکی این سوال را از بقیه دوستان که شما اینجا میشناسید، میپرسیدی.
● چرا؟ … الو! … {سکوت}
– … از نظر روحیه باید به خودم افتخار کنم. بعد از ۲۲ سال به خاطر مرخصی یا حتی آزادی هنوز سر تعظیم در برابر هیچ بنی بشری فرود نیاوردهام. یک هوادار ساده حزب دموکرات هستم، خواهم بود و به این افتخار میکنم.
● در این سالها برای اینکه قوی بمانید روحیه خود را چه طور حفظ کردید؟
– همین حزب دموکرات برای من مقدس است. به خاطر احترام به این حزب و آرمانهای مقدسش و این همه جوانی که برای آزادی کردستان و ایران جان خود را از دست دادند، برای من روحیهای شده که بتوانم ۲۲ سال طاقت بیاورم.
● در این سالها مثلا از خوردن غذای زندان خسته نشدهاید؟ برای شما سخت نبوده؟
– من ۹۹ درصد غذای دولتی میخورم. از این بابت شرمنده نیستم، چون خیلیها در جامعه و زندان هستند که شرایطشان بسیار بدتر از من است. من باز هم شکر میکنم.
● در این ۲۲ سال شما چهار دولت (از هاشمی رفسنجانی تا خاتمی و احمدینژاد) را در زندان تجربه کردهاید. آیا تغییرات سیاسی در زندان برای شما ملموس بود؟
– وقتی دستگیر شدم زمان رفسنجانی و اوج فشارها بود. در زندان ارومیه هر هفته بدون استثنا اجرای حکم اعدام داشتیم. متاسفم که بعضیها فکر میکنند اصولگراها و اصلاحطلبها با هم فرق میکنند، اصولگرایان شاید با خشم و سرکوبگری سر میبرند، ولی باید بفهمیم که اصلاحطلبان به مراتب بدتر از اصولگراها هستند. آنها با خنده و پنبه سر میبرند. احمدینژاد و روحانی فقط به منظور پابرجا ماندن حکومت هستند. در این سالها در حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هیچ تغییری ندیدم. میدانید من گوشی ندارم، ارتباط چندانی هم با بیرون ندارم، ولی همین قدر که در تلوزیون میگویند، میبینیم در وضع زندگی مردم هیچ تغییری ایجاد نشده است.
● شرایط زندان در دولتهایی که پشت سرگذاشتید چه تفاوتها و تغییراتی داشته است؟
– نمیتوان انکار کرد که زمان خاتمی تعداد اعدامهای سیاسی نسبت به زمان رفسنجانی خیلی پایین آمد. دوران خاتمی غذاهای زندان ارومیه خیلی بهتر شد، توهین برخی ماموران به بچههای سیاسی که الان هم شاهدیم خیلی کمتر شد که شاید به دلیل ترسشان بود. یادم هست در اندرزگاه شش که بودم ماموری بود به زندانیها فحش خواهر و مادر میداد.
● امیدوار هستید که یک روز از زندان آزاد شوید؟
– ببینید، من حکمم ابد است. در این ۲۲ سال تجربه نشان داده قبل از اینکه به فکر آزادی باشم، باید به این فکر باشم که از نظر جسمی و روحی سالم باشم، امید به آزادی هست، اگر نداشتم نمیتوانستم ۲۲ سال طاقت بیاورم. اما کسانی بودند که در توهم آزادی زندانی کشیدند و آخرش هم از دنیا رفتند.
● منظور شما از توهم آزادی چیست؟
– اگر نماینده اطلاعات به من میگفت آقای نظری میخواهیم تو را آزاد کنیم و بعد من با توهم حرف این آقا میخوابیدم، به دو سال هم نمیرسیدم. میشکستم. اگر روزی بلایی سر من بیاید، به این دلیل است که به کسانی اعتماد کردهام که ذاتشان دروغ است. در این مدت مادرم چرا مرد؟ به صراحت اعلام کنم تنها دلیل مرگ مادرم اینها بودند. بعد از ۲۰ سال مادرم رفته بود بیت رهبری. به او گفته بودند که خانم! پسر شما باید تا حالا اعدام میشد. دنبال عفوش نباش. مادرم بعد از سه ماه تمام کرد. پس من هیچوقت در این توهم زندگی نمیکنم. امیدوارم آزاد شوم، اما اگر نشوم هیچ مشکلی نیست. بالاخره کاری کردهام که به نظر خودم حق بوده. کاری به جرف مردم و دولت ندارم، با حبس کشیدنم هیچ مشکلی ندارم. من راحتم. با استفاده از تجربیات خودم و دیگران هم روحیه پیدا میکنم.
● در این سالها اگر امکان تغییر در شرایط زندان وجود داشت، دوست داشتید چه امکاناتی برای شما فراهم میشد؟
– اگر من چیزی از این حکومت بخواهم، خودم و شخصیتم در این ۲۲ سال زیر سوال میرود. حق و حقوق ملت را بدهند، بیشتر از این دروغ نگویند و این همه دزدی و فساد را ریشهکن کنند.
● شما در آذربایجان بازداشت شدید. چرا به زندان رجاییشهر تبعید شدید؟
– هیچکس نفهمید. حتی به خانوادهام در دادگاه مهاباد گفتند دستور از بالاست. در این ممکلت کسی پاسخگو نیست. ما ۹ نفر تبعید شدیم به اینجا. پنج نفر ابدی بودیم، دو نفر در این زندان فوت کردند، چهار نفر هم حکم عفو گرفتند و آزاد شدند.
● آن دو نفر زندانی محکوم به ابد که در زندان فوت کردند، چه کسانی بودند؟
– یکی ظاهر مصطفوی و دیگری محمدمهدی زالیه. هر دو حبس ابدی بودند و نزدیک به ۲۰ سال حبس کشیدند. ظاهر، دموکرات جدا شده بود. زالیه هم عضو کومله بود.
● در این سالها شاهد اعدام بسیاری از زندانیان سیاسی بودهاید. در مورد اعدامشدگانی بگویید که رابطه نزدیکتری با هم داشتید.
– شاید بیشتر از ۵۰ زندانی سیاسی را دیدم که اعدام شدند. یک نفر بود به اسم انور جوانمردی. ترک سقز بود، اگر خدایی هست خودش قضاوت کند. خیلی جوان بود. همیشه با هم شوخی میکردیم. روزی که میخواستند اعدامش کنند مایه افتخار بود. لباسی که برای ملاقات تنش میکرد پوشید. ادکلن زد، شکلات و نقل پخش کرد و گفت که اگر خوبی بدی دیدید، ببخشید. این صحنه هیچگاه از یادم نمیرود.
● در این مدت با عفو، آزادی مشروط و مرخصی شما موافقت نشده است. آیا خانواده شما پیگیر پروندهتان بودهاند؟
– من اعتصاب غذا کردم. از طرف دادستانی کل کشور نامه دادند به مهاباد. پرونده من را فرستادند تقاضای عفو شود. همه اینها تکمیل شد. اطلاعات بوکان مخالفت کرد. ما چون خانواده شهید هستیم، خانواده پیگیر کار من نبودند. اما ثابت شد برای من پروندهسازی شده. از اطلاعات تهران مامور رفت. از اطلاعات استان مامور رفت. بعد از پیگیری با تقاضای عفو من موافقت شد. الان سه ماه است که پرونده من به کمسییون عفو و بخشودگی تهران رفته است. نمیدانم قبول شود یا نه. دو هفته پیش یکی از نمایندگان اطلاعات بعد از ۲۲ سال آمد پرسید که شما از عضو بودن در حزب دموکرات، پشیمانید؟ گفتم اگر بگویم پشیمانم اوج نادانی است. آخر سر به من گفت که متاسف است.
● فکر نمیکنید ملاقات نماینده وزارت اطلاعات به خاطر آزادی مشروط بوده باشد؟
– من فکر نمیکنم اطلاعات اگر بخواهد من را آزاد کند به پشیمانی و توبهنامه من احتیاجی نداشته باشد. من کاری نکردم که ابراز پشیمانی کنم. نه دزدی کردم، نه تجاوز به عنف و نه هیچ جرم دیگری.
● آیا فعالیت مسلحانه داشتهاید؟
– به هیچوجه فعالیت مسلحانه نداشتم. من یک هوادار ساده بودم. به وزیر اطلاعات و لاریجانی هم همین حرفها را نوشتم. بازجوی من میگفت تو خانواده شهیدی، ترک زبانی، شیعهای. چه کار داشتی به یک حزب کردی ملحق شوی؟ فقط برای من پروندهسازی شده.
● امیدوار هستید که روزی ترکها و کردها به صورت فدرالی منطقه خود را اداره کنند؟
– من ۲۲ سال است اینجا هستم، تا حالا دو بار سیاست حزب عوض شده. یک زمانی خودگردانی، خودمختاری و فدرالیسم مطرح شد. ترک، کرد، بلوچ و عرب طبق قانون اساسی باید به حق خودشان برسند. فرقی نمیکند فدرالی یا خودمختاری. حکومت به قانون عمل نمیکند. بر اساس اصل ۱۵ قانون اساسی قرار نیست همه ایرانیها فارسی بخوانند. مگر ترکها، بلوچها و عربها انسان نیستند. موقع جنگ شهید میدهند، مالیات میدهند ولی وقتی به حق و و حقوقشان میرسد، میشوند وطن فروش و جاسوس. مشکل ما با سیستم است. قانون خوبی داریم اگر عملی شود.
● گفته میشود در صورت خودمختاری، اقلیتهای ترکزبان، با فارسزبانها درگیر خواهند شد. در مورد این ادعا چه نظری دارید؟
– مقصر همه این مسائل فقط حکومت است. درگیری نقده یادتان هست؟ مسبب آن جریان فقط حکومت بود. اوایل انقلاب منطقه ما دست دموکرات و کومله و پیکار بود. امروز در منطقه بوکان و میاندوآب نمیتوانی بگویی کی ترک است، کی کرد است. در هم حل شدهاند. با هم ازدواج کردهاند. ملت به آگاهی و درایت رسیدهاند. فکر نمیکنم درگیری ایجاد شود. امروز هر چه تفرقه داشته باشیم، به نفع حکومت مرکزی است.
بهداد بردبار/ رادیو زمانه