آرمیتا گراوند، دانشآموز ۱۷ ساله، روز یکشنبه ۹ مهر در حالی که «بدون داشتن مقنعه» به همراه دو نفر دیگر از دوستانش در مترو میدان شهدای تهران مانند هر روز به مدرسه میرفت، از ناحیه سر آسیب دید و پس از ۲۸ روز بستری در بخش مراقبهای ویژه بیمارستان نظامی فجر درگذشت. فعالان حقوق بشر جان باختن او را بر اثر حمله نیروهای موسوم به حجاببان عنوان کرده و آن را همچون جان باختن ژینا امینی یک قتل حکومتی میدانند.
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، در رابطه با پنهانکاری و دروغگویی حکومت در پرونده آرمیتا گراوند و بازگویی و بررسی زوایای مهم این پرونده با «مدیس توکلی» فعال حقوق بشر و رواندرمانگر گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
«مدیس توکلی» دانشآموخته دکتری روانشناسی بالینی و روانشناسی سلامت و دانشجوی مقطع پست داک در سلامت روان و تروماست. او پس از حوادث سال ۸۸، به خلا درمانگری تروما در زمینه شکنجه (برای زندانیان سیاسی) پی برد و از آن زمان رواندرمانگری تخصصی درمان ترومای تجاوز و شکنجه را در برنامه حرفهای خود قرار داد. او ابتدا به زندانیان حوادث کوی دانشگاه و خانواده ایشان و سپس به بازماندگان جنبش سال ۸۸ پرداخت و در طی قیامهای سالهای نود نیز درمانگر بسیاری از خانوادههای دادخواه و زندانیان بود.
مدیس توکلی از زمان شروع انقلاب ژینا، همزمان با تلاش برای ساماندهی تجمعات ایرانیان ساکن اسپانیا، جایگاه درمانگری خود را نیز حفظ کرد. مدیس بر این باور است که حوادث آبان ۹۸ و جنبش ژینا، بزرگترین امواج انقلابی ایرانیان در طی سالهای اخیر هستند، و شعار «زن زندگی آزادی» را میتوان مترقیترین شعار قرن حاضر نامید.
گفتوگو با «مدیس توکلی» از طرف «جوانه» گزارشگر کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در ایران صورت گرفته که متن کامل آن در پی آمده است.
گفتوگو با مدیس توکلی فعال حقوق بشر درباره قتل حکومتی آرمیتا گراوند
پنهانکاری و دروغگویی حکومت در پرونده آرمیتا گراوند/ سنجش ظرفیت روانی جامعه برای پذیرش یک قتل حکومتی دیگر
* چرا حکومت درباره سرنوشت واقعی آرمیتا گراوند دروغ گفت؟
– حکومت با این کار میخواست بسنجد که ظرفیت روانی جامعه برای پذیرش یک قتل دیگر که میتوان گفت شباهت خیلی زیادی به قتل مهسا داشت را بسنجد و حدس بزند چه واکنشی اتفاق میافتد. همزمان مسلما جنگ بین اسرائیل و غزه هم تاثیرگذار بود. ولی این جنگ مسئلهای نبود که کنترل شده باشد. یعنی خودش دخیل شده باشد. یک تطابق زمانی اتفاقی بود. نحوه رفتار حکومت در رابطه با این قضیه این بود که فقط میخواست امتحان کند که ظرفیت روانی جامعه چقدر است. آیا میتواند انتظار یک خروش دیگر را همچون خروش ژینا، داشته باشد؛ یا این که نه میتواند واکنشها را کنترل بکند. جمهوری اسلامی این کار را کرد برای این که اندازهگیری بکند که تا چه حدی میتواند اوضاع را در کنترل خودش نگه دارد. واکنش روانی چقدر است و آیا این که پروپاگاندایش میتواند مجددا موثر واقع شود. آیا باز میتواند افراد را به واسطه مواجهه قطرهای با خبر، دچار بیحسی عاطفی و روانی کند یا خیر.
* روز خاکسپاری آرمیتا چه اتفاقی افتاد؟ گزارش شاهدان عینی حاکی از وجود جو شدید امنیتی و حضور پرشمار نیروهای امنیتی در بهشت زهرا بود.
– در رابطه با خاکسپاری آرمیتا چند نکته قابل توجه است. قطعهای که آرمیتا را در آن دفن کردند قطعهای است مربوط به افرادی که اعضای بدنشان را در جریان تصادف یا هر سانحه دیگری از دست دادهاند. اساسا قطعهای است، برای افراد ناکامل و ناتمام بدنهای نصفهنصفه.
از طرفی قطعه ۹۹ دقیقا روبهروی آرامگاههای خانوادگی قرار گرفته است. البته آرامگاههای خانوادگی به نسبت بقیه قطعهها، حجم مراجعین کمتری دارد و یا شاید فقط سالی یک بار میآیند؛ یعنی این اتفاق نمیافتد که هر هفته بیایند سر خاک و اغلب کسانی که آنجا خاک شدهاند آرامگاههایی هستند که اقوام و نزدیکانشان در خارج از ایران هستند. کاملا برنامهریزی شده این قطعه را انتخاب کردند که پیکر آرمیتای عزیزمان آنجا دفن شود. این رفتار جمهوری اسلامی پیغامی بود از طرف رژیم که هر چقدر بخواهیم میتوانیم تحت فشار قرارتان بدهیم و صدای کسی در نیاید. این دقیقا رفتاری بود که جمهوری اسلامی میخواست انجام بدهد تا واکنشها را بفهمد. وگرنه کنار این همه قطعه چرا باید قطعه ۹۹ انتخاب میشد. قطعهای که عملا برای چهلم آرمیتا برای تولدش و برای سالگرد وفاتش کسی آنجا نمیتواند جمع شود، و یا اگر هم جمع شوند، کاملا میتواند از طرف رژیم کنترل شود. جمهوری اسلامی تمام تلاشش را کرد تا محل دفن آرمیتا جلو چشم نباشد. مراجعهکننده نداشته باشد تا بتواند مراجعهکنندهها را کنترل کند، چون کسی نمیرود.
* فشار نهادهای امنیتی روی اعضای خانواده و بستگان و دوستان آرمیتا گراوند چگونه بود؟
– آنگونه که ما مطلع شدیم یکی از شوهرخالههای آرمیتا، سرهنگ نیروی انتظامی است و نقش موثری در سرکوب خانواده داشته است. نقش گستردهای در جلوگیری کردن از درز هرگونه اطلاعاتی به بیرون داشته است. خوب شما توجه کنید یکی از اعضای خانواده، از وابستگان، عضوی از سیستم سرکوب باشد. نوع دسترسی که به سرکوب دارند، اطلاعاتی که سیستم سرکوب نسبت به خانواده دارد، بسیار بیشتر است و قاعدتاً خیلی قدرتمندتر و موثرتر میداند کجاها فشار بگذارد، یا با چه روشی برنده شود و چگونه بیشترین برداشت را از سرکوب داشته باشد.
* دلیل اصلی جانباختن آرمیتا گراوند چه بود؟ آیا هیچ مقام قانونی و یا نهاد پزشکی توضیح منطقی درباره علت واقعی فوت ایشان به خانواده داده است؟
– دلیل اصلی جان باختن آرمیتا دقیقا مثل دلیل اصلی جان باختن ژینای عزیزمان خونریزی شدید مغزی به علت آسیب به قشر مغز بوده و نکتهای دیگر که در مورد قتل آرمیتا اتفاق افتاده از دست دادن گلدن تایم احیا بود. با توجه به صحبتهایی که شده و بررسی دوربینها و بقیه موارد، تا آمدن اورژانس زمان زیادی گذشته و وسعت خونریزی مغزی بالا بوده و همانطور که در بررسی دقیق دوربینهای مستقر در مترو مشهود است، در حال احیای او هستند. یعنی وقتی به او رسیدگی میکنند که ضربان قلب نداشته و با توجه به این که خیلی تلاش کردند که اطلاعات زمان بیمارستان درز پیدا نکند؛ ولی بالاخره حداقل این یک مورد یعنی احیا کردن آرمیتا از دوربینهای مترو ثبت شده است و با توجه به زمانبندی و داشتن یک اساس خیلی ساده در سیپیآر، متوجه میشویم که این نشاندهندهی این است که گلدن تایم نجات این بچه از دست رفته بوده و در شرایطی بوده که مغز دچار مرگ شده است.
* چه اتفاقی برای آرمیتا گراوند در مترو افتاد؟ از شاهدان عینی و تحقیقاتی که خودتون کردید چه دریافتید؟
– آرمیتا از مغازهای در مترو خوراکی خرید میکند. خیلی سرحال میرود روی سکو مینشیند کنار دوستش مینشیند و منتظر دوست سوم هستند. داشتند میگفتند و میخندیدند. دوستشان میآید و همگی سوار مترو میشوند. درگیری آرمیتا با حجاببانهای مترو از لحظه ورودش در مترو اتفاق افتاده است. هر روز در مترو این اتفاق افتاده بوده و آرمیتا هر روز با همین شکل و شمایل و بدون حجاب اجباری وارد مترو میشده است. بنابراین احتمال این که اصلا آرمیتا هدف قرار گرفته شده باشد توسط حجاببانها دور از ذهن نیست. چون ایستگاه شهدا جزو ایستگاههایی است که در مجموع در آن منطقه به خودشان اجازه میدهند که بابت حجاب به همدیگر تذکر بدهند. و خوب این درگیری بوده است. در لحظهای که سوار قطار میشوند درگیری به ضرب و شتم آرمیتا منجر میشود. او هُل داده میشود و سرش به میلهای که افراد در مترو دستشان میگیرند، برخورد میکند. چون به سمت عقب رفته بوده. با توجه به عکسی که از آرمیتا در بیمارستان منتشر شده، دقیقا قسمت وسط سر آرمیتا آسیب دیده. اگر فردی به علت افت فشار یا هر چیز دیگری غش کند؛ قاعدتاً باید به پهلو، یا با صورت به زمین بخورد. وسط سر یا بالای سر که اصطلاحا ملاج میگویند، وقتی آسیب میبیند که یک ضربه کنترل شده، توسط یک نفر یا شی و یا به سمتی طرف را هُل بدهند که این قسمت (ملاج) با یک جسم سخت برخورد کند و آسیب ببیند.
* بسیاری بر این باورند که جانباختن آرمیتا گراوند یک قتل حکومتی و عمدی بوده، نظر شما چیه؟
– اول باید یک توضیح بدهم، وقتی صحبت از قتل حکومتی میشود این مفهوم به ذهن متبادر میشود که حکومت بدون واسطه مستقیم هد شات بکند و یک نفر را بکشد؛ ولی واقعیت این است که قتل حکومتی میتواند واسطه باشد، یعنی حکومت جمهوری اسلامی میتواند با یک واسطه و یا به واسطه سیاستهایش موجب قتل حکومتی بشود. پس همین الان آمار ابتلای افرادی که در این سالهای اخیر بالاخص به سرطان مبتلا میشدند یا به بیماریهای ضعف سیستم ایمنی مبتلا شدند و فوت کردند، هم قتل حکومتی به حساب آورد به این علت که سیاستهای جمهوری اسلامی مستقیما در گسترش سرطان و بیماریهای ضعف سیستم ایمنی تاثیرگذار بوده است.
شرایط آب، شرایط خاک، دفن زبالههای هستهای سایر کشورها در ایران، بالاخص در اطراف شهرستانهایی چون اراک و اصفهان، خود عامل سرطان است. یعنی بالاترین آمار سرطانها را در این شهرها ثبت کردهاند. پس باید نگاهمان این باشد به قتلهای حکومتی. فقط فکر نکنیم که قتل حکومتی همانی است که خیلی مستقیم حکومت جمهوری اسلامی یک نفر را با شلیک مستقیم به قتل میرساند. مسلما قتل آرمینا یک قتل حکومتی است که از ابتدا تا انتهایش با مسئولیت حکومت است.
* آیا کسی در رابطه با قتل آرمیتا گراوند به عنوان آمر یا عامل قتل معرفی شده است؟
– در رابطه با قتل آرمیتا هیچکس به عنوان آمر یا عامل قتل معرفی نشده است، به این علت که اساسا شرکت مترو که زیر بار حضور حجاببانها در آن روز نرفته و مدعی شده حجاببانی وجود نداشته است. تمام سناریوها را به این سمت بردند که این بچه به علت افت قند خون، فشارش افتاده بوده، چون صبحانه نخورده بوده در خانه. یک توضیح در رابطه با این قضیه بدهم که جمهوری اسلامی در این میان باهوش عمل میکند، برخلاف تصور و ادعای همه که حکومتیها خیلی احمقند و نمیفهمند، کاملا حساب شده همه چیز را در کنار هم میگذارد. ببینید بحث فرهنگی هم هست که باید به آن توجه شود.
خانواده آرمیتا جدا از مساله لک بودن و لر بودنشان، ولی بحث فرهنگی هم در نوع واکنشی که افراد نشان میدهند خیلی تاثیرگذار است. شما وقتی برای یک مرد لر که حالا از مفاهیمی مثل غیرت و یا بقیه موارد خیلی بیشتر استفاده میکند و هنوز برایش در لایههای فرهنگی و شناختیاش وجود دارد میگوید که تهدیدش میکنند که دختر شما حجاب را رعایت نکرده و بیحیایی کرده است و اگر زنده میگرفتیمش شلاقش میزدیم. همین کافی است که یک پدر سکوت کند. نکته بعدی این که شما وقتی یک مادری را محکوم میکنی به این که شما صبحانه به بچهات ندادی و بچه را گشنه فرستادی به مدرسه، خب این مادر چه رفتاری بیاید نشان بدهد؟ هر روز باید از سفره صبحانه دادن به بچهاش عکس بگیرد؟ برگردد بگوید بچهام که رفته مغازه مترو، خوراکی خریده، ربطی به این که گشنه بوده نداشته یا برای تغذیه زنگ اولش بوده است؟ اینها را باید در نظر بگیریم. جمهوری اسلامی هنوز طرفداران خودش را دارد. عده قابل توجهی طرفدارش هستند و حرفهایی که جمهوری اسلامی در رابطه با مسائل مختلف میزند را میپذیرند و نمیتوانیم آن را کتمان کنیم.
* تاریخ دقیق فوت آرمیتا گراوند و زمان آن کی بوده است؟ آیا حکومت درباره اعلام خبر مرگ ایشان پنهانکاری کرده و دلیلش چه بوده است؟
– دلیل پنهانکاری حکومت هم همانطور که گفتم برای سنجش ظرفیت روانی جامعه، کنترل و آمادهسازی احتمالی خودش برای سرکوب واکنش اعتراضی از سمت مردم بود، و این که میخواست یک ارزیابی بکند و ببیند که چگونه میتواند اوضاع را کنترل کند. چقدر با افراد میتواند بازی کند. پروپاگاندایش در کنترل کردن افکارعمومی چقدر میتواند موثر باشد. که خب متاسفانه گویا تجربه خیلی خوبی هم داشته است. در این زمینه از نظر خودش به عنوان یک تجربه موفق یاد میکند.
واقعیت این است که اگر قرار باشد مرگ مغزی را در نظر بگیریم، از تاریخی که مغز از کار میافتد. چون بازگشتی دیگر اتفاق نمیافتد و از لحاظ پزشکی مرگ اتفاق میافتد. از لحاظ پزشکی مرگ با از کار افتادن مغز حادث میشود. از کار افتادن مغز نشاندهنده مرگ است. پس باید شاید همان روزی که این حادثه برای آرمیتا افتاد، به عنوان روز فوت و روز قتل ایشان حساب بشود. ولی نکتهای که هست این که حکومت با وصل کردن دستگاههایی که شما از یکی دو تا عکسی که بیرون آمد اگر دقت کنید، دستگاهها چیزی را نشان نمیدهد. فقط توانستند با نگهداری جسم آرمیتا، فساد بدن را به تعویق بیاندازند. بابت همین بود که اصلا اجازه نمیدادند که خانوادهاش او را ببینند. یکی از دلایل دقیقا همین بود. چون اصلا این بچه دیگه زنده نبود، که بخواهد خانواده ببینندش. این نکته مهم است که به صرف بودن روی تخت بیمارستان، دلیلی بر زنده بودن این بچه نیست.
* آرمیتا گراوند چه شخصیتی داشت؟ از سوابق زندگی ایشان بگویید لطفا.
– آرمیتای ما دختری بود که در هنرستان تحصیل میکرد. بسیار به نقاشی علاقهمند بود. آکرلیک و مداد رنگ کار میکرد. در هر دو پیشرفت بسیار خوبی داشت. آرمیتا کمربند مشکی در تکواندو داشت، همچنین در تیم فوتسال عضو بود. خیلی با دوستانش رابطه خوبی داشت. با تمام بچههای کلاس و حتی دبیرستان رابطه خوبی داشت. طوری که روزی که خبر فوتش به صورت رسمی اعلام شد خیلیها حالشان بد شد. بچه خیلی مهربانی بود. عاشق انیمه بود، خیلی انیمه را دوست داشت و میتوانست واقعا افتخاری برای ایران باشد. البته اگر میگذاشتند زندگی کند. این بچه در هنر و در ورزش واقعا کمنظیر بود. میتوانست چهرهای برجسته و از جمله مفاخر ایران باشد.
* آیا خانواده ایشان همچنان تحت نظر و زیر فشار هستند؟ دلیل این همه اصرار حکومت در پنهانکاری و فشار بر خانواده چیست؟
– خانواده ایشان همچنان برای برگزاری مراسم هفتم و چهلم تحت فشار هستند. همانطور که در جریان هستید اجازه ندادند که جنازه این بچه به شهر والدینش انتقال پیدا بکند. مجبورشان کردند که در تهران دفن بشود. درست است که در تهران زندگی میکنند، ولی عزیزانشان که فوت میکنند را در شهر اصلی محل سکونتشان خاک میکنند و در آنجا مراسم میگیرند. آنها هنوز هم برای مراسم هفتم و چهلم تحت فشار هستند. تمام این رفتارها بابت جلوگیری کردن حکومت از یک خیزش احتمالی است. اینطوری میخواهند اوضاع را بیشتر تحت کنترل خودشان بگیرند.
* در خبرها آمده بود که شهین احمدی مادر آرمیتا گراوند بازداشت شده است؟ دلیل بازداشت چه بوده؟ آیا عضو دیگری از خانواده بازداشت شده است و دلیل این بازداشتها چیست؟
– در خبرها آمده بود که هم پدرش و هم مادرش ساعتها در بازداشت بودهاند. دوستانش را بیشتر از ۸ ساعت در اداره امنیت نگه داشته بودند. دقیقا همان روزی که آرمیتا این حادثه برایش پیش آمد. بابت این بوده که درز اخبار به بیرون را کنترل بکنند و تمام شاهدان را جمع بکنند. متاسفانه فقط دو نفر از مسافرین آن روز مترو و آن قطار مشاهداتشان را گفتند و بقیه سکوت کردند. این قضیه بسیار تلخ است. وقتی ما یک دشمن مشترک داریم همهمان در یک جبهه در مقابل آن دشمن میجنگیم و سلاح نداریم، چرا نباید پشت همدیگر باشیم؟ از آن ساعت متراکم پر از مسافر، واقعا چرا فقط دو نفر باید واقعیت ماجرا را بگویند؟
* از وضعیت حقوقی پرونده آرمیتا اطلاع دارید؟ برای دادخواهی چه اقداماتی انجام دادید؟
– شرط ارائه پیکر آرمیتا به خانواده و دادن اجازه خاکسپاری، منوط به آن بوده که امضاء بکنند که از هیچ سازمانی هیچ شکایتی ندارند. از لحاظ حقوقی متنها را اینگونه تنظیم میکنند که بعدها نمیشود استناد حقوقی کرد، حداقل در رژیم جمهوری اسلامی و در بیدادگاه خودشان نمیشود به آن پرداخت. فردایی که رژیم عوض بشود، میشود به آن پرداخت. قاعدتاً نمیتوانیم انتظار دادخواهی را از طرف خانواده آرمیتا داشته باشیم. با توجه به آن رضایتنامهای که امضاء شده، در زمان سرکار بودن این رژیم منحوس، اصلا پرونده پزشکی آرمیتا دست خانواده نیست که بتوانند به آن استناد بکنند. صدای مترو دستشان نیست که بتوانند آن لحظهای که راهبر اتاق کنترل زنگ زده به اورژانس و ماجرا را تعریف کرده مبنی بر این که بگوید ضربه زده شده به سر این بچه، نگویند که این بچه غش کرده و خودش افتاده است؛ هیچ کدام از اینها دست خانواده نیست و عملا مدارکی برای بیدادگاه جمهوری اسلامی ندارند، که بتوانیم این انتظار را داشته باشیم که بتوانند این کار را بکنند.
* درخواست یا پیامی به مردم یا سازمانهای بینالمللی حقوق بشری دارید؟
– از سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری درخواستی نیست. فقط یک جمله را میخواهم بگویم؛ آیا کسی صدای ما را میشنود؟ بزرگترین جنایت علیه بشریت بیش از ۱۴ ماه است که در ایران دارد اتفاق میافتد، خیلی از سازمانها در مقابلش سکوت کردند، خیلی از سازمانها واکنشی که نشان دادند بسیار خفیف و بدون تاثیر بود. کسی که امروز در قبال جنایاتی که در ایران دارد اتفاق میافتد سکوت میکند، تا آخر عمرش هر جایی که اسمی از حقوق بشر آمد باید شرمسار باشد و دهانش را ببندد. اگر مدعی دفاع از حقوق بشر هستند، اگر مدعی احترام به بشریت، اخلاقیات و انسانیت هستند، این را بدانند که باید امروز کنار مردم ایران ایستاد.
* از شما سپاسگزاریم بابت زمانی که در اختیار ما گذاشتید.
نویسنده: رحیم الیاسی