گزارشی از جرئیات حمله یک گروه « تندرو سلفی» به خانواده قوامی/ کریم قوامی جان خود را از دست داد

کریم قوامی

یک گروهی اسلامی«سلفی» به یک خانواده به فامیلی قوامی در منطقه عباس آباد_سنندج حمله کرده که در نتیجه کریم قوامی جان خود را از دست داد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، روز پنج شنبه ۲۹ تیر ماه ١٤٠٢، کریم قوامی کارمند صدا و سیمای سنندج در پی حمله یک گروه «تندرو سلفی» جان خود را از دست داد. آقای قوامی به بهانه تهیه گزارش از «ماه محرم» کشته شده است.

یک منبع مطلع که از نزدیک تمام این حادثه را با چشم خود دیده است در گفتگو با گزارشگر کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، گفت: کریم منزل پدرش بود. و بعدا برای پیاده روی همراه با دختر 9 ماهه‌اش رفته بود بیرون ساعت 11 شب برگشت بچه کوچکش بغلش بود نفری سوار بر موتور بود به پایین کوچه رفت دوباره برگشت به کریم گفت: چیه چرا تماشا می‌کنید کریم هم گفت: من نه کاری دارم ونه شما را نگاه کردم مرد موتور سوار هم گفت: فکر می‌کنید خبر ندارم در صدا وسیما خبر در مورد محرم گزارش تهیه می‌کنید، پس تو «کافری با اذن خداوند سرت را می‌برم کریم در جواب گفت: کار من اینست گزارش تهیه می‌کنم من کاری به این حرف‌ها و دعواها ندارم، برو خدا روزیتو جای دیگه بده بعد متور سوار بچه کوچک کریم که بغلش بود را روی زمین پرت کرد. کریم تا خواست به بچه کمک کند با لگد به سرکریم زد و کریم بیهوش شد بعد رفیق دیگرشون به اسم «امید» برای کمک به شاهو غریبی اومد نفر اولی که به سر کریم ضربه زد تا دلشون خواست باچاقو به سر وصورت بدن کریم زدند خواستن سرش را ببرند موفق نشدند برادرش به کمک کریم امد فرار کردند کریم بی‌هوش شده بود.

کریم را به بیمارستان بردند جلوی بیمارستان هم لشکر کشی کردند مامورها اجازه ورود ندادند بعد مداوا کریم با رضایت خودش به منزل برگشت صبح پاسگاه زنگ زد به منزل پدر کریم، دوبار به منزل پدر حمله کردند برادر کریم اسلحه را از یکی حمله کنندها گرفت و دنبالشون کرد تیر هوای شلیک کرد.

انها به دست برادر کریم ضربه زدند و اسلحه از دست او افتاد او دراز کش کردن خواستن سرش را ببرند ولی کریم به کمکش رفت در همان حال با اسلحه به کریم زدند و کریم کشته شد و برادرش موفق به فرار شد به 110 زنگ زدند.

کسی به کمک ما نیامد باماشین خودم کریم را به بیمارستان بردیم ساعت چهار صبح جان سپرد بعد از اینکه کریم مرد تازه پلیس آمد.

2 دیدگاه‌ها

  1. در خصوص دعوای کریم قوامی

    من چون ازنزدیک شاهد ماجرا بودم هم روز و هم شب ماجرا
    کریم و برادرش جلوی در خانه پدرش نشسته بودن و بچه کریم بغل کریم بود وشاهو وامید هم روی موتور بودن وپسر ۳ ساله امید هم بغل امید بود از کنارشون رد شدن کریم با کلمات زشت و ناموسی اونهار و مخاطب قرار داد وقتی شاهو برگشت و گفت با کی هستی رد شدیم چرا میخ شدی تو چشمامون فحاشی میکنی
    اونم گفت چون ازتون خوشم نمیاد وباهم در گیر شدن پسر امید که رو موتور بود از موتور افتاد وزیر دست وپا بود وامید فریاد میزد که پسرم پسرم زیر پاست خواست که پسرش رو بیاره که برادر کریم خالد به داخل خانه رفت سلاح سرد قمه وشمشیر اورد اونهام به خانه خوا۶رش که نزدیک مغازشون بود برگشتن و یک چاقوی اشپزخانه اوردن وخالد با چاقو به سر و پشت امید زد امید هم برگشت و کریم پشتش ایساده بود که اونهم با چاقو به سر کریم زد
    ولی هر کاری میکردن خواهر و زن خالد و کریم دست بردار نبودن . حتی زن وبچهای امید وشاهو از ماشین پیاده نشدن م ردم دور ماشین رو گرفتن چون خانواده خالدو وکریم میخواستن به اونها هم حمله کنن و یکی از کسایی که اونجا بود با همون ماشین از اونجا خارجشون کرد تا دستشون بهشون نرسه
    من تا اخر شاهد ماجرا بود هر چند که از سلفی زیاد خوشم نمیاد ولی امید وشاهو خیلی محترمن و کاسبن در اون محل وخانواده کریم وخالد رو همه میشناسن مگر کسایی که بخوان بی انصافی کنن
    امید وشاهو واقعا مورد ظلم قرار گرفتن چون مردم از سلفی خوششون نمیاد به شخصه خود من هم همین طور هستم ولی انصاف رو در موردشون باید در نظر گرفت
    واقعا اینها از امید وشاهو دست بر نداشتن چون امید زخمی بود به بیمارستان رفت اونجا مورد حمله وفحاشی خانواده کریم قرار گرفتن مجبور شدن با وجود خونریزی وحال بد امید بیمارستان رو ترک کنن
    فردای اون روز امید وشاهو مثل همیشه به مغازه امدن تا کر کره رو بالا کشید زنهاشون با شمشیر بیرون امدن و حرفهای رکیک وزشت به شاهو حمله کردن
    وخالد هم با یه اسلحه از خونه پدرش بیرون اومد نمیدنم اسلحش مجوز داشت یا نه ولی اول تیر نداشت دوباره داخل منزل شد و تفنگش رو پر کرد اومد که به شاهو وامید تیر اندازی کنه کریم اون لحظه اومد جلوی دست خالد وخالد به سر کریم زد اونجا یه پراید بود که کریم با پراید برخورد کرد و روی زمین افتاد خالد دید که برادرش رو کشته با عصبانیت به سمت شاهو رفت و نزدیک به ۴۰ تیر ساچمه ای به طرفش نشانه گرفت و زخمی کرد وقتی که تیرش تمام شد خواست دوباره تفنگش رو پر کنه یکی که معلوم نبود کیه به سمت خالد رفت واسلحه رو ازش گرفت وخالد چون دستش خالی شد از اونجا فرار کرد
    ولی زنهاشون دست بردار نبودن هر کدام با یه شمشیر دنبال شاهو میکردن شاهو از دستشون فقط در رفت

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

خروج از نسخه موبایل