پیمان گلوانی، بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از شکنجه در وزارت اطلاعات در بیمارستان خمینی ارومیه جانباخت.طی یک هفته گذشته این دومین قربانی است که زیر شکنجه های نیروهای امنیتی در وزارت اطلاعات جان خود را از دست می دهد.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، پیمان گلوانی یکی دیگر از قربانیان قتل های حکومتی جمهوری اسلامی است که صبح روز یکشنبە ۱۸ تیرماه ۱۴۰۲ بعد از بستری شدن در بیمارستان خمینی ارومیه و درپی شدت جراحات وارده ناشی از شکنجه در بازداشتگاه اطلاعات، جان خود را از دست داد.
به گفته یک منبع مطلع و نزدیک به خانواده این قربانی؛ پیمان گلوانی در مدت دو روز گذشته در بیمارستان خمینی ارومیه بستری بوده و نهادهای امنیتی طی تماسی به خانواده او اطلاع میدهند که در بیمارستان بستری است. خانواده آقای گلوانی نیز شب گذشته با فشار و اسرار بسیار توانسته بودند او را به مدت کمتر از ۲۰ دقیقه ملاقات کنند.
این منبع در خصوص وضعیت پیمان گلوانی در بیمارستان میگوید؛ دست و پاهای او را به وسیله دستبند و پابند به تخت بسته بودند، تمام بدنش جای «زخم و کبودی» بود و به حدی شکنجه شده و حالش وخیم بود که بهطور مداوم روی تخت «تکان و یکه» میخورد.
تا انتشار این گزارش پیکر پیمان گلوانی تا اتمام مراحل کالبدشکافی در سردخانه ارومیه میباشد و دادستان ارومیه «مرگ او را مشکوک اعلام کرده است».
بعد از فوت آقای گلوانی نهادهای امنیتی نیز به خانواده او فشار وارد میکند که باید علت مرگ را «سقوط از ارتفاع» اعلام کنند. منبع آگاه کُردپا در این خصوص اشاره میکند، این ادعای نهادهای امنیتی کاملا کذب است و خانواده او منتظر جواب پزشکی قانونی و کالبدشکافی هستند. همچنین خانواده او اعلام کردهاند فرزندنشان کاملا سالم بوده و هیچگونه بیماری زمینهای نداشته است.
پیمان گلوانی مورخه ۴ تیرماه ۱۴۰۲ در پی یورش ماموران امنیتی به منزل بدون ارائه حکم قضایی و هیچگونه توضیحی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل میشود. او در این مدت از حق هرگونه تماس، ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده است.
آقای گلوانی ۳ سال پیش به عضویت یکی از احزاب کرد اپوزسیون ایران در میآید که بعد از گذشت سه ماه با دریافت اماننامه به ایران باز میگردد. به گفته منبع مطلع کُردپا، این تنها دلیل نهادهای امنیتی برای بازداشت آقای گلوانی میتواند باشد.
پیمان گلونی ۲۴ ساله، اهل مهاباد و دارای شغل آزاد بوده است.
او هفت ماه پیش ازدواج کرده بود. آقای گلوانی در مدت کوتاه ملاقات با خانوادهاش در بیمارستان، طی تماسی به همسرش میگوید، «نگران نباش برمیگردم».