زینب جلالیان

Zeinab-Jalalian9-kampain.info_

نام و نام خانوادگی: زینب جلالیان

شهرت:

تاریخ و محل تولد: سال ۱۳۶۱، در روستای «دیم قشلاقِ ماکو» از توابع استان «آذربایجان غربی»

وضعیت تاهل و فرزندان: مجرد

محل نگهداری: زندان خوی

تاریخ بازداشت یا دستگیری: ۲۰ اسفندماه ۱۳۸۶

اتهام‌های انتسابی: “محاربه از طریق عضویت در حزب پژاک”

مرجع رسیدگی: دادگاه انقلاب «کرمانشاه»

حکم صادره: حبس ابد

وضعیت حکم: در حال اجرا

سابقه محکومیت‌های پیشین: اعدام

سابقه شکنجه و بدرفتاری: جراحت در ناحیه سر و صورت بر اثر شکنجه‌های شدید، کوبیدن سر به دیوار به نحوی که موجب شکستگی پیشانی و تورم چشم‌ها شد، اصابت میله آهنی به ناحیه سر، زدن کابل به کف پا، بازجویی با چشم‌بند و دست‌بند و پابند، در حالی که دست‌ها و پاهای وی به هم زنجیر شده بود، تلاش بازجو و تهدید او به تجاوز در حین بازجویی

سوابق: فعال سیاسی

وضعیت‌های خاص: ناراحتی شدید از ناحیه کلیه، چندین بار خونریزی داخلی، عفونت در ناحیه روده، نابینایی از ناحیه هر دو چشم

روایت زندگی و سرگذشت: «زینب جلالیان» زندانی سیاسی کُرد، در سال ۱۳۶۱، در روستای «دیم قشلاقِ ماکو» از توابع استان «آذربایجان غربی» متولد شد. او در سن ۱۰ سالگی به علت مخالفت خانواده با ادامه تحصیل، از خانه فرار کرد و به «حزب کارگران کردستان» (پ‌ک‌ک) پیوست که در آن زمان در ایران امکان فعالیت داشت. تا اینکه در سال ۱۳۸۶، در سن ۲۵ سالگی از سوی اداره اطلاعات در «کرمانشاه» دستگیر شد و پس از آن به «زندان سنندج» انتقال داده شد. او در نهایت در آذرماه ۱۳۸۸، به اتهام “محاربه از طریق عضویت در حزب پژاک” در دادگاهی چند دقیقه‌ای، غیرعلنی و بدون حضور وکیل به اعدام محکوم شد.

پس از انتشار خبر صدور حکم اعدام برای «زینب جلالیان»، این حکم با انتقاد شدید جوامع حقوق بشری روبرو شد و طی بیانیه‌های مختلفی از سوی سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری، خواستار لغو حکم اعدام این زندانی سیاسی شدند. از جمله چهره‌هایی که نسبت به حکم «زینب جلالیان» اعتراض کردند می‌توان به خانم «زهرا رهنورد»، همسر «میرحسین موسوی» نامزد معترض ریاست جمهوری در انتخابات سال ۱۳۸۸ و از مخالفان سیاست‌های دولت قبلی ایران، «سازمان دیده‌بان حقوق بشر» و همچنین «شورای ملی آمریکایی‌های ایرانی‌تبار» با صدور بیانیه‌ای از «باراک اوباما»، رییس‌جمهوری آمریکا درخواست کردند، برای جلوگیری از اعدام «زینب جلالیان»، دختر ۲۸ ساله کُرد در ایران، دست به اقدامی بزند.

این در حالی بود که «علی جلالیان» پدر این زندانی زن، اوایل تیرماه ۱۳۸۹، به رسانه‌ها گفته بود: “۱۰ روز پیش دخترش را دیده، ولی هیچ صحبتی از اجرای حکم اعدام او نبوده است.” او گفته: “خبر حکم اعدام زینب از طریق رسانه‌ها به گوش خانواده و وکیل او رسیده است.”

اما حکم اعدام این زندانی سیاسی بعدها در «دیوان عالی کشور» نیز تایید و به او ابلاغ شد که در نهایت با توجه به درخواست‌های مکرر «محمد شریف» وکیل این زندانی عقیدتی از مقامات عالی کشور برای نقض این حکم، در آبان‌ماه سال ۹۰ با «عفو رهبری» حکم اعدام به حبس ابد کاهش یافته است.

در تاریخ ۲۳ اسفندماه ۱۳۸۸، مراجعه «خلیل بهرامیان»، متقاضی وکالت «زینب جلالیان»، به «زندان کرمانشاه» بی‌نتیجه ماند. به گفته آقای «بهرامیان»، در نهایت پس از یک ماه بی‌خبری از وضعیت و محل نگهداری موکلش، در ۲۸ اسفندماه ۱۳۸۸، گزارش شد که «زینب جلالیان» در بند ۲۰۹ زندان اوین، در سلولی دو نفره با «بهاره هدایت» در حبس است و امکان ملاقات با وی نیست.

به دلیل عدم دسترسی آقای «بهرامیان» به او و امضای وکالتنامه ایشان توسط او، وکالت «زینب جلالیان» توسط آقای «بهرامیان» منتفی شد؛ «زینب» و خانواده‌ش از دکتر «شریف» وکیل دادگستری درخواست پیگیری پرونده را کردند. دکتر «شریف» نیز موفق به ملاقات با «زینب جلالیان» و دیدن پرونده او نشد. سایت «کمیته گزارشگران حقوق بشر» در ۱۹ تیرماه ۱۳۸۹، گزارش داد: “دکتر شریف در ملاقات خود در ۱۴ تیر با دادستان تهران درباره فرجام پرونده زینب جلالیان ابراز خوشبینی نمود.”

برخی از فعالان حقوق بشر داخل ایران گزارش داده‌اند که در زمانی که «زینب جلالیان» در بند ۲۰۹ زندان اوین بوده است، “تحت فشار برای انجام مصاحبه تلویزیونی بر ضد یک گروه کُرد قرار داشته، ولی با این وجود او این مصاحبه را نپذیرفته است.”

به دنبال انتقال «زینب جلالیان» به زندان «دیزل‌آباد کرمانشاه» در سال ۱۳۹۱، او دچار خونریزی داخلی شد و با عفونت در ناحیه روده مواجه شد؛ اما مسوولین زندان و دادستانی این شهر از درمان مناسب وی و انتقالش به بیمارستان خودداری کردند.

خونریزی داخلی او به دلیل ضرب و شتم شدید در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر «کرمانشاه» که به «بازداشتگاه میدان نفت» مشهور است، حادث شده بود. همچنین از زمان دستگیری و نیز به علت شکنجه‌های شدید فیزیکی، «زینب جلالیان» از ناحیه بینایی دچار مشکل شده و از آن پس از اختلال بینایی نیز رنج می‌برده است. تا اینکه مسوولین زندان او را به کلینیکی خصوصی در «کرمانشاه» می‌فرستند که حتی هزینه این معاینه نیز توسط خانواده «جلالیان» تقبل می‌شود.

طبق نظر پزشک یک تکه گوشت اضافه در سفیدی چشم «زینب جلالیان» تشخیص داده شد و باید سریعا تحت عمل جراحی قرار می‌گرفت؛ در غیر این صورت احتمال از دست دادن بینایی‌اش وجود داشت.

در نهایت دادستان با عمل جراحی و مداوای «زینب جلالیان» در خارج از زندان موافقت نمی‌کند. او دیگر بار در سال ۱۳۹۲، درخواست مرخصی استعلاجی جهت درمان چشم می‌کند، اما به او اعلام می‌کنند که از سوی نهادهای امنیتی با مرخصی‌اش موافقت نشده است. این در حالی است که «زینب جلالیان» روزبه‌روز بینایی‌اش ضعیف‌تر می‌شده است.

او همچنین چندین بار درخواست انتقال به «زندان ماکو» را داده است، ولی هر بار با جواب منفی مواجه شده، در صورتی که او بیش از ۵ سال از دوران محکومیتش را گذرانده است. او هنوز از امکان قانونی مرخصی متمتع نگردیده است، این در حالی است که انتقال زندانی به زندان محل زندگی پس از محکومیت، امری قانونی است.

پیش از تبعید «زینب جلالیان» به «زندان خوی»، او ۷ سال را در «کانون اصلاح و تربیت زندان دیزل‌آباد کرمانشاه» که از زندان اصلی «دیزل‌ آباد»، ۵ کیلومتر فاصله دارد به سر برده است. طبق آخرین گفت‌گویی که با «دنیز جلالیان» خواهر «زینب جلالیان» انجام گرفته، او خبر نابینایی یک چشم خواهرش را تایید کرده است و اعلام کرده “حدود یک سال و نیم است، اجازه ملاقات حضوری ندارد و تنها راه ارتباطی خانواده با زینب هفته‌ای ۲ دقیقه مکالمه تلفنی است.”

خانواده «زینب جلالیان» گفته‌اند “چندین بار به زندان مراجعه کرده‌اند، ولی مسوولین زندان می‌گویند که خود زینب نمی‌خواهد ملاقات حضوری داشته باشد.”

خانم جلالیان به تازگی به زندان «خوی» منتقل شده و از زمان بازداشت تاکنون حتی یک روز هم به او اجازه مرخصی داده نشده است. این زندانی زن به بیماری “ناخونک چشم” مبتلا است که نیاز به درمان و رسیدگی دارد. براساس گزارش نهادهای حقوق بشری به دلیل عدم رسیدگی به وضعیت این زندانی، هر دو چشم خانم جلالیان قابلیت دیدن دور را از دست داده‌اند.”زینب جلالیان طی یک محاکمه غیرمنصفانه به حبس ابد محکوم شده و پس از بازداشت و در روند دادرسی بارها به شدت شکنجه شده است. کوبیدن سر به دیوار به نحوی که موجب شکستگی پیشانی و تورم چشم‌ها شد، زدن کابل به کف پا، بازجویی با چشم‌بند و دست‌بند و پابند، در حالی که دست‌ها و پاهای وی به هم زنجیر شده بود و تهدید به تجاوز بخشی از این شکنجه‌ها است.”

«زینب جلالیان» در آذرماه ۱۳۹۳، بدون اطلاع قبلی به خانواده و وکیلش، به «زندان خوی» منتقل می‌شود. آخرین خبرهای مربوط به این زندانی حاکی از آن است “چشم دیگر زینب که روزبه‌روز کم‌سوتر می‌شد، بینایی خود را از دست داده و این زندانی سیاسی در حال حاضر از ناحیه هر دو چشم نابینا شده است.”

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

خروج از نسخه موبایل