سهیلا حجاب، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه، در واکنش به اعمال فشار مسئولین زندان، با انتشار نامهای در بخشی از آن نوشت: «آنطور که با من در زندان ها رفتار میکنند، در جنگ ایران و عراق با اسرای ایرانی برخورد نشد»، خطاب به ابراهیم رئیسی نوشته است «از بس توسط عوامل شما در زمان های مختلف به دلایل واهی مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام که دیگر جانی در تنم نمانده، مرا به زندان هایی می فرستید که کوچک ترین احترامی را برای حقوق یک زندانی سیاسی قائل نیستند».
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، سهیلا حجاب، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه، طی نامه ای به شرح مشکلات و فشارهای اعمال شده به خود پرداخته است. وی در بخشی دیگر از این نامه نوشته است: «فریاد دادخواهی بر می آورم که مدام شکنجه جسمی و روحی می شوم، مدام پرونده سازی برایم در جریان است، مدام از این زندان به زندانی دیگر، از بازداشتگاهی به بازداشت گاهی دیگر و از این انفرادی به انفرادی دیگر جابجا می شوم؛ مورد اهانت و ضرب و شتم قرار میگیرم و تهدید به پرونده سازی میشوم.»
متن این نامه، که جهت انتشار به دست کمپین رسیده است، در ادامه می آید:
«مدعیان دین و دیانت، در این روزها و شبها قرآن بر سر می گیرند و طلب عفو و بخشش به درگاه خدا می کنند، از کدام بخشش سخن می گویید؟ وقتی ظالمانه ترین رفتارها را در حق فرزندان این سرزمین روا میدارید! من یکی از آنان هستم؛ فرزند کوچک ملت بزرگ ایران که هرگز شما را نخواهد بخشید.
آقای رئیسی! سخنان شما و بسیاری از مسئولین را در رسانه ملی شنیدم، به راستی با چه اعتماد به نفسی چشم در چشم مردم از بخشش صحبت می کنید؟ من و بسیار کسان دیگر را بارها و بارها در زمان های مختلف و به خاطر جرم مرتکب نشده در شعبات مختلف محاکمه کردید، در جوانی زندان های سراسر کشور را زندان گردی می کنم، بازداشتگاه ها و انفرادی های مختلف و طولانی.
از بس توسط عوامل شما در زمان های مختلف به دلایل واهی مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام که دیگر جانی در تنم نمانده، مرا به زندان هایی می فرستید که کوچکترین احترامی را برای حقوق یک زندانی سیاسی قائل نیستند.
من از تمام فعالان حقوق بشر در جای جای دنیا فریاد دادخواهی بر می آورم که جای ضرب و شتم، کبودی های قسمت های مختلف در بدنم درد میکند، جای موهای کنده شده از سرم نه یک بار بلکه بارها روی آسفالت خیابان این بار از طبقه دوم زندان و کشیده شدنم از روی بیست پله و حیات و انفرادی؛ در حالی که در اعتصاب غذا بودم و روزها و هفته ها بدنم در ضعف بسیار قرار داشت؛ هنوز خون زیر پوستم بخاطر فشار زیاد دستبند و پابند ذوق ذوق می کند، از اسپری فلفل گرفته تا گاز اشک آور.
فریاد دادخواهی بر می آورم که مدام شکنجه جسمی و روحی می شوم، مدام پرونده سازی برایم در جریان است، مدام از این زندان به زندانی دیگر، از بازداشتگاهی به بازداشت گاهی دیگر و از این انفرادی به انفرادی دیگر جابجا می شوم؛ مورد اهانت و ضرب و شتم قرار میگیرم و تهدید به پرونده سازی میشوم.
یک هفته تلفن بند زنان زندان را بخاطر عدم انعکاس وضعیت جسمی من به بیرون قطع کردید و بعد برای شکستن اعتصاب غذای من به خشونت، ضرب و شتم و هتک حرمت، انتقال به سلول انفرادی، ممانعت از ملاقات و تماس با خانواده، احضار به دادگاه و تهدید به پرونده سازی متوسل شدید.
همان علی که برایش شب زنده داری میکنید حاکمان را به رعایت عدالت دعوت می کرد، همان حسینی که در این شب ها واسطه اش میکنید که خداوند از گناهانتان بگذرد، میگوید “دین اگر ندارید لااقل آزاد مرد باشید.”
آنطور که با من در زندان ها رفتار میکنند، در جنگ ایران و عراق با اسرای ایرانی برخورد نشد، فریاد دادخواهی بر میآورم؛ از آنهایی که برای انسانیت می جنگند نه برای من سهیلا حجاب.
سهیلا حجاب / اردیبهشتماه ۱۴۰۱ / بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه.»