سعید اقبالی، فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی نامهای در سالروز بازداشت خود از دلایل فعالیتهای منتهی به دستگیری خود نوشته است. آقای اقبالی ضمن اشاره به آسیب دائمی به گوشش در پی ضرب و شتم دوران بازجویی افزوده است «از آن موقع و قبل از آن نقش شرمسار خود را حتی در این تاریک خانه دارها ایفا میکنم، تا نه چشمی کور شود و نه زبانی بسته و نه گردنی خمیده. نقشی واقعی تا پای جان مثل قولهایم از پنج سال پیش. نه نقشی کوتاه به اندازه زمستان که در غربت به انتها برسد.»
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، روز سهشنبه ۱۲ بهمنماه ۱۴۰۰، سعید اقبالی، فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در تاریخ ۱۲ بهمن ۹۶ توسط ماموران اداره اطلاعات در منزل خود در کرمانشاه بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و نهایتا در تاریخ ۲۲ فروردین ۹۷ با تودیع وثیقه از زندان آزاد شد.
متن این نامه، که جهت انتشار به دست کمپین رسیده است، در ادامه می آید:
«نزدیک به پنج سال گذشت از آن روزی که آن مرد عصبانی آمد و من رفتم. به جایی که گورستان زندگان بود، جایی که فهمیدم برای چه آنجا هستم. برای کودکیام و لباسهای عید قرضی پسر عمویم، برای جای نانی خالی نوجوانی و حسرت ماشین زیبای محمد در جوانی. اما گفتن اینها که شرم ندارد. شرمم از خودم میبود که اگر همه را در این وضع میدیدم و هیچ نمیگفتم و هیچ نمیکردم.
یک جای کار میلنگید مثل گوشم که میان دست بازجویان لنگان لنگان فلج شد. مثل وقتی که بازجو گفت میدانم حرف نمیزنی، به خاطر همین آنها را آوردهام و من بهت زده انعکاس چادر گل گلی را با چشمان بسته را در راهروهای ۲۰۹ دیدم. هرچه داشتند به میدان آوردند، مرا، تو را، او را، اما من همیشه لجباز تا اتاقهای کرولال انتهای راهرو پیش رفتم و به قول شاملو، سقف لانه سرد خودم ماندم.
میگفت نجات در راستگویی است! اما من همیشه راست میگفتم که پرنده کوچک من باش تا در بهار تو درختی پر شکوفه شوم!
نگهبان ۳۲۱ گفت: آقا بیا! زندانی ۹۵ شکوفه داده بهار شده. هنوز هم مطمئن نبودم ۹۵ بودم یا ۹۴، اما مطمئن بودم بیرون که بیاییم رشته اعداد برای آنهایی که هنوز آن لباس عید قرضی پسر عمو میپوشیدند و جای نان خالی و حسرت ماشین زیبای محمد به دل داشتند خوش رقصی میکرد.
از آن موقع و قبل از آن نقش شرمسار خود را حتی در این تاریک خانه دارها ایفا میکنم، تا نه چشمی کور شود و نه زبانی بسته و نه گردنی خمیده. نقشی واقعی تا پای جان مثل قولهایم از ۵ سال پیش. نه نقشی کوتاه به اندازه زمستان که در غربت به انتها برسید. اینجا هم غربت خود را دارد اما معلمم آقا سعید خوش اخلاق به من یاد داده که ما هنوز هم به مردم طلبکاریم! تا لحظهای که به آزادی دست پیدا کنیم! حتی اگر خاطرات بد تکرار مکرارت شود.
سعید اقبالی / بهمنماه ۱۴۰۰/ زندان رجایی شهر کرج
این فعال مدنی شهریورماه ۹۸ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” به پنج سال حبس تعزیری و از بابت اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در مرحله تجدیدنظر عینا تایید شد. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی پنج سال حبس تعزیری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” برای وی قابل اجرا است. سعید اقبالی نهایتا روز یکشنبه ۱۱ خردادماه ۱۳۹۹ پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت و جهت تحمل دوره محکومیت خود به زندان اوین منتقل شد. وی در تاریخ ۲ فروردین ماه، از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید و در تاریخ ۱۷ فروردینماه، ۱۶ روز پس از تبعید و نگهداری در یک سلول انفرادی، به بند عمومی این زندان منتقل شد.
این فعال مدنی که با وجود پارگی هفتاد درصدی پرده گوش راست و عفونت و درد شدید ناشی از آن، بیش از ۸ ماه از دستور پزشک مبنی بر اعزام به بیمارستان، از رسیدگی مناسب پزشکی محروم بوده به دلیل مراجعه دیرهنگام با مشکلات جبران ناپذیری در زمینه شنوایی مواجه شده است.