محمود صالحی فعال کارگری کُرد در حساب شخصی فیس بوک در خصوص سلول انفرادی یادداشتی منتشر کرده است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، محمود صالحی فعال کارگری کُرد اهل شهرستان سقز در استان کردستان یادداشتی تحت عنوان ” آیا سلول انفرادی رام خواهد شد ؟” منتشر کرده است.
این فعال کارگری که پیشتر بارها سابقه احضار، بازداشت و محکومیت داشته در بخشی از یادداشت نوشته است: “نگهداری متهمان سیاسی درسلول انفرادی بیشتر به این خاطر است که روحیه متهم را بشکنند و به جرایمی که به او انتساب می دهند ؛ اعتراف کند. محل این سلول ها معمولا” باید مخوف و بی روح و سرد باشند تا اینکه متهمان را از نظر روحی دچار مشکل روحی و روانی کنند و فرد زندانی احساس نماید که اینجا آخر خط است و هیچ امیدی به آزادی نیست.”
متن کامل یادداشت محمود صالحی فعال کارگری کُرد تحت عنوان ” آیا سلول انفرادی رام خواهد شد ؟” به شرح زیر است:
آیا سلول انفرادی رام خواهد شد ؟
سلول انفرادی جایست که حاکمان برای مرعوب کردن متهمان مختلف در نقاطی از شهر ها و یا قسمتی از زندان های عمومی تاسیس کرده اند تا متهمی که از نظر حاکمان به جرم انتسابی اعتراف نمی کند در سلول انفرادی نگهداری و او را تحت شدیدترین فشارهای روحی ؛ روانی و شکنجه فیزیکی قرار دهند تا به قول بازجوها او را تخلیه کنند . نگهداری متهمان سیاسی درسلول انفرادی بیشتر به این خاطر است که روحیه متهم را بشکنند و به جرایمی که به او انتساب می دهند ؛ اعتراف کند. محل این سلول ها معمولا” باید مخوف و بی روح و سرد باشند تا اینکه متهمان را از نظر روحی دچار مشکل روحی و روانی کنند و فرد زندانی احساس نماید که اینجا آخر خط است و هیچ امیدی به آزادی نیست. حاکمان معمولا” در داخل این سلول ها از افرادی ( پاسیاریا افسر نگهبان داخله ) جهت خدمات استفاده میکنند که از هر نظر با وجدان انسانی بیگانه باشند و یا با کلمه ای بنام انسانیت آشنایی نداشته باشند. پاسیار و یا افسرنگهبان این سلول های مخوف کسانی هستند که از هر نظر مورد تائید مسئولان امنیتی هستند و باید هیچ عاطفه انسانی در آن افراد وجود نداشته باشد تا آنها را گذینش کنند. سلول انفرادی معمولا” به مکانی گفته میشود که تک نفره و مخوف هستند و متهم را ماه ها و سالها در آن نگهداری می کنند تا از جامعه پیرامون خود بی اطلاع باشد. وقتی متهم وارد این سلولها می شود؛ دیگر به امید آزادی نیست و در این سلول ها فرهنگ ناامیدی هر لحظه توسط ماموران ریز و درشت بازداشتگاه بازتولید می شود.
اولین بار وقتی متهم وارد سلول انفرادی می شود با یک دنیای بی روح و بی احساس روبرو خواهد شد. متهمانی که دارای سوابق و یا تجربه زندان نداشته باشد، به محض ورود به سلول انفرادی احساس می کند که اینجا آخر خط است و هیچ وقت از آن مکان آزاد نخواهد شد. البته زندانبانانی که درمحدوده این سلولها فعالیت می کنند جو رعب و وحشت را می کارند تا اینکه متهمان باور کند که واقعا” اینجا آخر خط است و امید به آزادی نیست.
این متهمان تازه وارد و بدون سابقه ، دیگر به فکر آزادی نیستند و همیشه در حال فکر کردن می باشند که چه اتفاقی خواهد افتاد و چه می شود. این متهمان مدتی با گریه، مدتی با فکر کردن، مدتی با خواندن قرآن ، مدتی با خواندن نماز، مدتی به فکرانتقام ؛ مدتی به یاد بچه هایشان ؛ مدتی به یاد پدر و مادر و مدتی به توبه کردن و… خود را مشغول می کنند. اما کسانی نیز هستند که هیچ وقت به فکر این چند گذینه نیستند که در بالا به آن اشاره کردم. بلکه به فکر آن هستند که چطور موضوعات امنیتی تشکیلات خود را از دید بازجو ها پنهان کنند. ولی باید این را بگویم که این افراد انگشت شمارند وکسانی از این افراد ( سر موضوعی ) در مقابل حفظ اطلاعات تشکیلاتی جان خود را از دست داده اند.
از سوی دیگر متهمانی هستند که دارای سابقه می باشند و افکار خود رابه موارد ی که در بالا به آن اشاره کردم ، مشغول نمی کنند و هیچ وقت فکر نمی کنند که سلول انفرادی پایان زندگی و آخر خط است.
وقتی انسان وارد سلول انفرادی می شود و روزها و هفته ها با کسی هم صحبت نیست و همیشه در حال فکر کردن می باشد، ده ها فکر و ایده به مغز انسان راه پیدا می کند و این فکر ها هیچ وقت شاید جامه عمل به تن نکند. اما زندانی سلول انفرادی چاره ای ندارد جز اینکه همیشه فکر کند و در فکر خود به هر جا که مایل باشد سرکی بکشد. زندانی سلول انفرادی به حکم اینکه با کسی هم صحبت نیست همیشه با فکرهای که یک لحظه او را تنها نمی گذارد مشغول و چشم های خود را می بندد تا شاید به خواب برود. زندانی سلول انفرادی برای آینده خود و رفقای همفکر و خانواده اش برنامه ریزیهای میکند. بعضی از زندانیان سلول انفرادی که اولین بار راهشان به آنجا خورده، قسم به جان مادر؛ پدر و فرزندان خود می خورند که دیگر هیچ کاری انجام ندهند تا یک بار دیگر به این مکان بیایند و مورد تحقیر و توهین مسئولان امنیتی قرار گیرند. آن عده از زندانیان تا روزی که آزاد خواهند شد؛ از آن وحشت دارند که رفقایشان را دستگیر و آنها را مورد شکنجه قرار دهند تا علیه همدیگر اعتراف و یا آنها را رودررو همدیگر قرار دهند تا از این طریق بتوانند آنها را مرعوب کنند.
اما برای متهمانی که از قانون جزایی کشور مقیم خود آگاهی دارند. وحشت معنایی ندارد بلکه تنها به فکر آن هستند که چطور به مبارزه خود علیه حاکمان ادامه دهند.
برای مثال آخرین باری که شخصا” در سال ۱۳۹۴ دستگیر شدم. وقتی وارد سلولهای انفرادی مخوف اداره اطلاعات شهرستان سنندج شدم خیلی بی تفاوت و در فکر آن نبودم که چطور وارد آن شدم و یا چطور باید آزاد شد. این بی تفاوتی در سلول انفرادی برای حاکمان که با سلول انفرادی متهمان را می ترسانند. چیز خوبی نیست و برای بازجوها و کسانی که در داخل سلولها مشغول کار هستند؛ از سم هم بدتر است.
آخر وقتی متهم وارد سلول انفرادی می شود بازجو ها و افرادی که بعنوان افسرنگهبان انجام وظیفه می کنند. هر چند لحظه یک بار از پشت دریچه کوچک سلول متهم را نگاه می کنند تا ببینند ؛ چقدر استرس دارد ویا وحشت زده است.!
اما وقتی من وارد سلول انفرادی شدم ، خنده از دَر و دیوار سلول بلند شد. وقتی سرم را بلند و به اطراف خود نگاه کردم، درب سلول و دیوارها به پاس احترام به چهره خندان من، مرا نگاه می کردند. آخر آنها مرا خوب می شناختند و می دانستند که همکارانم ( کارگران ) در ساختن آنها نقش داشته اند وتمام مصالحی که در ساختن آن سلولهای انفرادی به کار رفته اند ؛ با دستان ما کارگران ساخته شده و همان دیوارها ی مخوف و بی احساس را ما کارگران اگر هر زمانی اراده کنیم با همان دستانی که آنها را ساختیم می توانیم آنها را تخریب و آن محلهای مخوف را به پارک کودک برای بچه ها تبدیل کنیم.
با این روحیه با دیوارهای سلول انفرادی به گفتگو پرداختم و از آنها درخواست کردم تا در سپری کردن این وضعیت که از نظر جسمی مریض احوال هستم ، کمک کنند تا زندگی برایم راحت تر شود. در واقع درب و دیوارهای سلول انفرادی خیلی با من مهربان بودند و هیچ وقت مرا آزار ندادند و در عرض دو روز آن دیوارها ی مخوف رام شدند و من احساس غریبی نمی کردم. ( آخر مسئولان بازداشتگاه وقتی بخواهند زندانی را آزار دهند سلول او را عوض می کنند )
اما تنها چیزی که مرا آزار می داد، درد شدید از ناحیه کلیه ها و سر درد شدیدی بود که یک لحظه مرا تنها نمی گذاشتند و مرتب مهمان ناخوانده من بود. به هر حال من وقتی وارد سلول انفرادی شدم سریع خوابیدم و اما سلول به اندازه ای گرم بود که نمی شد خوابید. یعنی سلولی که مرا در آن جایی داده بودند محل عبور لوله شوفاژ بود و خیلی گرم بود.
وقتی وضعیت سلول برایم قابل تحمل نبود رفتم سر اوپن و همانجا خوابیدم و به فکر فرو رفتم که چطور یک قدم طبقه کارگر را هر چند کوچک به جلو هدایت کنم. من این را به خوبی می دانستم که در کشور ما طبق اصل ۳۸ قانون اساسی “هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت ؛ اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.” ولی با توجه به شفافیت این اصل از قانون اساسی ؛ مسئولان قضایی به درخواست مسئولان امنیتی کشور مرتب متهمان را در سلول انفرادی ماه ها و سالها نگهداری می کنند تا اینکه به قول خودشان به جرایمی که مرتکب شده و یا نشده اعتراف کنند.
من در آخرین بازداشتم که در تاریخ ۸/۲/۹۴ صورت گرفت و به بازداشتگاه مخوف اداره اطلاعات استان کردستان منتقل شدم، چیزی بنام شکنجه بدنی و فیزیکی مشاهده نکردم ویا شخص خودم شکنجه فیزیکی نشدم. اما در عوض شکنجه سفید آنقدر زیاد است که زندانی بعد از یک مدت روانی خواهد شد. به نظرم هر نوع اذیت و آزار روحی و روانی را باید جزء شکنجه نوشت. نگهداری متهم در سلول انفرادی یا تحت فشار قراردادن متهمان یا بیخوابی دادن آنها و مسائلی از این دست هم از مصادیق شکنجه سفید هستند. متهمانی که در سلول انفرادی نگهداری و از نظر جسمی شکنجه فیزیکی نمی شوند. شاید جسماشان سالم بماند ؛ اما روحشان شکسته و تا زنده هستند مداوا نخواهد شد. بلی متهمان سلول انفرادی از روی ظاهر مشکلی پیدا نمی کنند. ولی از درون ویران و بعد از آزادی نیز روح و روان آنها دچار مشکل خواهد شد که تا زنده هستند ؛ باید با این روح و روان آسیب دیده زندگی کنند.
برای نمونه می توان به چند مورد از شکنجه سیفد در سلول انفرادی اشاره کرد.
۱ – هرگونه اذیت یا آزار زندانی از نظر روحی برای گرفتن اقرار و نظایر آن .
۲- نگهداری زندانی به صورت انفرادی و تهدید او به احکام سنگین.
۳ـ چشم بند زدن به زندانی در محیط زندان یا بازداشتگاه و یا در حین بازجویی.
۴ – بازجویی از متهم در ساعت های غیر اداری و در شب و نگهداری متهم به مدت چند ساعت دراتاق بازجویی بدون اینکه کسی از او بازجویی کند.
۵ – بی خوابی دادن به زندانی برای اعتراف گرفتن.
۶ – انجام اقداماتی که عرفاً” اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی میشود. از جمله فحاشی و بهکاربردن کلمات رکیک؛ توهین یا تحقیر زندانی درحین بازجویی و غیره …
۷ – استفاده از داروهای روانگردان و کم و زیاد کردن داروهای زندانیانی که مریضی زمینه ای دارند.
۸ – محرومکردن زندانیان بیمار از دسترسی به خدمات درمانی و ضروری .
۹ – نگهداری زندانی در محلهایی با سروصدای آزاردهنده.
۱۰ – گرسنگی یا تشنگی دادن به زندانی و عدم رعایت استانداردهای بهداشتی و محرومکردن زندانی از امکانات مناسب بهداشتی.
۱۱ – عدم طبقهبندی زندانیان سیاسی و نگهداری جوانان یا زندانیان عادی در کنار زندانیان خطرناک.
۱۲ – جلوگیری از هواخوری روزانه زندانی .
۱۳ ـ ممانعت از دسترسی به نشریات و کتب مجاز کشور.
۱۴ – ممانعت از ملاقات هفتگی یا تماس تلفنی زندانی با خانواده .
۱۵ – فشار روانی به زندانی از طریق اعمال فشار به اعضای خانواده اش.
۱۶ – ممانعت از ملاقات متهم با وکیل بعد از دستگیری و در حین بازجویی .
۱۷ – عدم استفاده از تلویزیون و رادیو در سلول انفرادی .
۱۸ – نگهداری متهم شبانه روز در سلولی که هیچ وقت چراغ های آن خاموش نمی شود.
۱۹ – . توهین به اعتقادات متهم از سوی نگهبان ها و یا بازجویان .
۲۰ – روبرو کردن دو نفر هم جرم در حین بازجویی .
۲۱ – استفاده اجباری زندانی از غذا های که توسط مسئولان برای مصرف تعیین شده است.
۲۲ – تهدید متهم به محکومیت زیاد از طرف بازجویان .
۲۳ – بی احترامی به متهم توسط افرادی که بعنوان خدمه در داخل بازداشتگاه مشغول کار هستند.
۲۴ – بی اطلاعی از وضعیت جامعه و تحقیر خانواده زندانی از سوی بازجو ها و خدمه.
۲۵ – توهین به اقوام و دوستان متهم از سوی بازجویان .
۲۶ – توهین به تشکیلاتی که متهم به اتهام آن در بازداشت است.
۲۷ – پخش اخبار نادرست از سوی بازجویان و رساندن آن به متهم .
۲۸ – فشار از سوی بازجویان تحت نام دلسوزی به متهم برای اعترافگیری .
۲۹ – قطع ملاقات با خانواده به هر دلیل.
۳۰ – عدم استفاده متهم از توالت خارج از محل زیست .
۳۱ – عدم استفاده متهم از آب گرم در زمستان و آب سرد در تابستان.
۳۲ – عدم استفاده متهم از شستشوی لباس .
۳۳ – درست کردن تابوت مرگ در مقابل متهم به هر بهانه ای .
۳۴ – شستشوی مغزی متهم توسط نادمین و با همکاری مسئولان زندان .
۳۵ – اعدام های سوری و تهدید به اعدام .
۳۶ – تهدید متهم در حین بازجویی که بازجویان می گویند” در صورتی که اعتراف نکنید؛ خانواده شما را بازداشت خواهیم کرد “.
۳۷ – آوردن قاضی به داخل سلول انفرادی جهت تفهیم اتهام به متهم.
۳۸ – اتهام های ناروا و اظهارت بازجو که می گوید” رفقای خود تان به ما گزارش داده اند که شما چکارهای کرده اید “.
۳۹ – احضار زندانی در شب و نگهداری او برای چندین ساعت با چشمان بسته در داخل کلیدوربدون بازجویی.
۴۰ – اظهارت خدمه بازداشتگاه از جمله : به متهم می گویند ؛ برو اعتراف کن تا آزاد شوید. خروس را به این مکان آورده اند بعد از چند ماه با گذاشتن چند عدد تخم مرغ آزاد شده ؛ شما نیز تا زمانی که اعتراف نکنید آزاد نخواهید شد ؛ اگر اعتراف کنید و با بازجو ها همکاری نماید، آزاد خواهید شد؛ چرا به خود و خانواده ات رحم نمی کنید ؛ تو مرد عاقلی هستید برو هر کاری که کردید به بازجو ها بگو و خود ت را از این زندان نجات دهید.
در قسمت بالا به آن اشاره کردم که در بازداشتگاه مخوف اداره اطلاعات سنندج مورد شکنجه بدنی و فیزیکی قرار نگرفتم . اما من که سالها تجربه زندان رفتن را داشتم و شکنجه ها ی دهه شصت را از نزدیک لمس کرده ام . اگر یک نفر خبرنگار از من سئوال کند که در میان دو نوع شکنجه ؛ یعنی شکنجه سفید و شکنجه بدنی و فیزیکی کدام یک را انتخاب می کنید؟ جواب من به خبرنگار این است که شکنجه بدنی و فیزیکی را انتخاب می کنم.
چرا ؟ چون شکنجه بدنی و فیزیکی تنها به جسم زندانی آسیب میرساند. اما شکنجه سفید به جسم و روان زندانی آسیب می رساند. یعنی شکنجه سفید که امروز در تمام سلول های انفرادی کشور ما به یک امر طبیعی تبدیل شده است. خیلی از شکنجه بدنی و فیزیکی بدتر و زندانی را به کام مرگ نزدیک می کند. نتیجتا” هر متهمی که دستگیر می شود و او را به سلول انفرادی منتقل می کنند. بعد از مدتی نگهداری در سلول انفرادی ، مکان جدید برایش عادی خواهند شد و دیگر احساس غریبی نمی کند و عملا” سلول انفرادی در مقابل زندانیان رام خواهد شد.
اما از سوی دیگر زندانی سلول انفرادی به دلیل اینکه هم صحبتی ندارد باید روز و شب خود را تقسیم کند که چطور زمان را پشت سر بگذارد. هر زندانی سلول انفرادی باید صبح زود یعنی زمانی که ارابه غذا در کلیدور به صدا در می آید ازخواب بیدار و صبحانه خود را تحویل بگیرد و بعد از صرف صبحانه منتظر آن بماند تا جهت بازجویی به اتاق بازجویی منتقل گردد. بعد از پایان بازجویی او را به سلول انفرادی برمیگرداند. وقتی متهم به سلول انفرادی برگشت آن وقت به فکر فرو می رود که ، آیا بازجویی را خوب پس داده و یا بد پس داده است. روزهای که زندانی بازجویی ندارد بعد از صرف صبحانه در خیال خود به خارج از زندان رفته و میان دوستان و رفقاء به گشت زنی مشغول است و برای رفقاء نسخه پیچی می کند. زندانیان عاطفی نیز در خیال به خانواده های خود سر می زنند و بعضی وقت ها نیز به حال خود گریه می کنند، که چرا به زندان افتاده و رفقای او هر کدام در میان خانواده هایشان هستند؟.
زندانیان سلول انفرادی همیشه به فکر آن هستند که آیا روزی آزاد خواهند شد؟ آیا روزی خواهد رسید که انتقام تمام این بی عدالتی ها را گرفت و یک زندگی سالم و بدور از مشکلات داشته باشد؟ آیا روزی خواهد رسید که از آن بازجویان که به او و تمام بشریت توهین و بی احترامی کردند؛ انتقام بگیرند؟ آیا روزی خواهد رسید که آنهای که علیه او توطئه کرده اند به سزای اعمالشان برساندند؟. آیا هدفی که زندانی سیاسی به دونبال آن است و تمام هستی خود را فدای آن کرده به پیروزی خواهد رسید.؟ آیا بازجویان بیشتر از این به او فشار نخواهد آورد تا به کارهای که نکرده است و نیروهای امنیتی برای او پاپوش درست کرده اند و می خواهند به کاری که نکرده ، اعتراف کند و برای همیشه در زندان بماند.؟ آیا کسانی که با آنان فعالیت کرده است و به همه چیز اعتراف کرده اند در آینده آنها را خواهد دید.؟ آیا فلان… رفیق توان مقاومت دارد.؟ آیا محل کاری که در انجا کار کرده در چه شرایطی است.؟ آیا خانواده اش بعد از بازداشت او ، چطور زندگی می کنند.؟ آیا بچه هایش توان پرداخت شهریه مدرسه را دارند.؟ آیا چه کسانی کرایه منزل مسکونی خانواده او را پرداخت می کنند؟ آیا اگر ایشان محکوم شود، همسرش ازش جدا نخواهد شد؟ سرنوشت بچه هایش چه خواهد شد؟. بچه هایش می توانند بعد از او زندگی کنند؟. آیا امکان دارد یک بار دیگر دنیای آزاد را ببیند؟. آیا اگر به زندان محکوم شد چه کسانی هزینه زندانی او را به عهده خواهند گرفت.؟ آیا اگر از زندان آزاد شد می تواند به محل کار قبلی برگردد؟. آیا دوستان مثل گذشته به او اعتماد دارند و……؟
زندانی سلول انفرادی بعد از این تخیلات این بار از خود سئوال می کند.. اصلا” چرا من را دستگیر کردند و هزاران اما و اگرهای دیگر فکر زندانی را با خود به تمام نقاطی که در حافظه او وجود دارد خواهد برد. بعد از تمام این اما و اگرها ، این بار زندانی سلول انفرادی هر چند خودش از زندان و بازداشت متنفر است و یکی از خواست های اصلی او در مبارزه بسته شدن تمام زندانها است.
اما از سوی دیگر در فکر آن است که چطور از بازجو ها و کسانی که به شکلی به او بی احترامی کرده اند، انتقام بگیرد و برای این منظور یک زندان تاسیس کند و شخص خودش به زندانبان و یا به بازجو تبدیل شود تا همان کاری را انجام دهد که امروز خودش ازآن متنفر است. یعنی زندانی سلول انفرادی تمام وقت خود را با این اما و اگرها سپری می کند. تنها چیزی که زندانی سلول انفرادی را دلگرم نگاه می دارد، این است که یکی از بازجو ها او را دلداری دهد و یا یکی از خدمه های بازداشتگاه به روی او لبخند بزند. تنها چیزی که زندانی سلول انفرادی را سرسخت می کند. این است که بازجویان و خدمه به او بی احترامی کنند. هر چقدر بازجو ها و خدمه بازداشتگاه با زندانی سلول انفرادی برخورد خشن و دور از انسانیت داشته باشند به همان اندازه زندانی سلول انفرادی جهت رسیدن به اهداف خود و گرفتن انتقام از تمام افرادی که در بازداشت و شکنجه و محاکمه او نقش داشته اند، مستحکم تر خواهند شد. زندانی سلول انفرادی هرچقدر بیشتر در سلول انفرادی نگهداری شود بیشتر از آن سیستم متنفر خواهد شد. در کشور ما بعد از ۴۲ سال هنوز جرم سیاسی تعریف نشده و افرادیکه به دنبال جامعه بهتر برای احاد مردم هستند، توسط حاکمان دستگیر و زندانی می شود. این افراد ( متهمان سیاسی ) به استناد قانون مجازات های اسلامی محاکمه می شوند. بنابراین متهمان سیاسی بیشتر از متهمان عادی از این سیستم متنفر خواهند شد.
چرا؟ چون زندانیان سیاسی خود را مقصر و یا مجرم نمی دانند و مسئولان امنیتی به خاطر اینکه بیکار نباشند برای آنها پرونده سازی می کنند و آن را بزرگ نمایی می کنند. اگر مسئولان امنیتی برای انسانهای سالم و مفید جامعه پرونده سازی و آنها را بازداشت نکنند. این دو نهاد یعنی نیروهای امنیتی و همه قضات دادگاه های انقلاب بیکار و محاکمه ای نیز در کار نخواهد بود. آن دو نهاد یعنی قضات دادگاه های انقلاب و نهاد های امنیتی باید به جان زندانیان سیاسی دعا کنند که همیشه وجود داشته باشند. در غیر اینصورت همه کارکنان آن دو نهاد بیکار و منحل خواهند شد و عملا” تعدادی از شاغلین آن دو نهاد کار خود را از دست می دهند. پس این دو نهاد باید کاری کنند که همیشه فعال باشند و برای تک تک انسانهای مفید و انقلابی در جامعه به هر بهانه ای پرونده ای تشکیل دهند. پرونده تشکیل دادن برای انسانهای مبارز و مفید جامعه از سوی این دو نهاد به یک حرفه تبدیل شده و حرفه ایی نیزعمل می کنند.
این دو نهاد هر پرونده ای که برای مبارزان سیاسی تشکیل می دهند ؛ تحت نام امنیتی است. با توجه به این موضوع مبارزان سیاسی نیز تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفته اند و خودشان را بنام امنیتی به اذهان عمومی معرفی می کنند.
هر چند سالهاست که ما با همه کسانی که بعنوان متهمان امنیتی برایشان پرونده سازی شده ؛ صحبت کردیم که شما ها مبارزان سیاسی هستید و شما ها به هیچ عنوان امنیت مردم را مخل نکردید. بلکه شما بدون دریافت حقوق و مزایا برای تامین نیازهای جامعه که توسط حاکمان بلوکه شده است ؛ مبارزه می کنید.
بنابراین مبارزان سیاسی امنیتی نیستند و هیچ جرمی مرتکب نشده اند و باید هر چه زودتر آزاد شوند.
ما باید شعار آزادی زندانیان سیاسی را به شعار روز تبدیل کنیم.
محمود صالحی – ۶/۴/۱۴۰۰