«ارژنگ داودی» زندانی سـیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در نامهای از زندان، درباره “انقلابینماها” و “رفتار حکومتگران اسلامی” یادداشتی نوشته است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، این معلم زندانی در بخشی از این یادداشت نوشته: “به راستی اگر بیوطنان اشغالگر، به فکر مصالح و منافع ملی بودند، چرا چند سال پس از انقلاب ۵۷ “مجلس شورای ملی” را به “مجلس شورای اسلامی” تغییر نام دادند و چرا به جای تاسیس “مجمع تشخیص مصلحت نظام”، “مجمع تشخیص مصلحت ملی” دایر نکردند!؟”
«ارژنگ داودی» به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
اتهام “عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان” صدور حکم اعدام را برای این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به دنبال داشت.
«ارژنگ داودی» محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل یادداشت «ارژنگ داودی» در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
خانواده به منزله کوچکترین واحد اجتماعی
بخش ۲ از ۲
با یاد خدا
ایرانیان پراکنده در سراسر گیتی؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم، متشکل شویم.
هممیهنان؛
این باند متشکل از چندین مجموعه از لمپنهای قدرتطلب و سیاستزده که به منظور تارومار کردن میهندوستان ایرانی تا سالها سال، پس از انقلاب ۵۷ ملیگرایی را خلاف اسلام!؟ جار میزدند و ریاکارانه فریاد “وا اسلاما” و “یا محمدا” سر میدادند و لابد این گفته منسوب به پیامبر اسلام را نیز جعلی میخواندند آنجا که گفت: “حب الوطن من الایمان” اکنون به ویژه در چند سال اخیر که حنای روایت بربرمآبانهشان از اسلام و شیعه، رنگ باخته و کاملا شکست خورده و دیگر حتی در میان عقبافتادهترین عوامالناس هم جاذبهای ندارد، یک خط در میان از منافع ملی، عزم ملی، انسجام ملی، مصالح ملی و…، ریاکارانه سخن به میان میآورند.
به راستی اگر بیوطنان اشغالگر، به فکر مصالح و منافع ملی بودند، چرا چند سال پس از انقلاب ۵۷ “مجلس شورای ملی” را به “مجلس شورای اسلامی” تغییر نام دادند و چرا به جای تاسیس “مجمع تشخیص مصلحت نظام”، “مجمع تشخیص مصلحت ملی” دایر نکردند!؟
به کارگیری اینگونه عبارات با قید “ملی”، بسی دغلکارانهتر و متظاهرانهتر از قید “اسلامی” است. زیرا این بیگانهزادان و بیگانهپرستان، بر حسب لباس ظاهر و پوشش سنتی که به دروغ آن را به پیامبر نسبت میدهند، میتوانستند در نظر مردمان عادی، خود را به دین اسلام و پیامبر آن بچسبانند، ولی بیوطنانی که هیچ سنخیتی با ایران، ایرانی و ایرانیـت ندارند، فقط به فقط برای ماندن در قدرت و چاپیدن منابع ملی و بالا کشیدن هر چه بیشتر ثروت همگانی ایرانیان به وقیحانهترین وجه ممکن، خود را ایرانی جا میزنند!؟
و این در حالی است که شناسنامه رهبر و سران طراز اول سرگردنهداری فقیه، گویاتر از آن است که قابل کتمان باشد. بنیانگزار باند مافیا در ایران، روحاله خمینی که از قضا ادعای شعر و شاعری هم داشت، تخلص خود را به وضوح “هندی” قرار داده و با افتخار!؟ پای تمام اشعارش، آن را با دستخط نامبارک خود قید میکرد. این که چرا اهالی باند مافیای دروغ، دغل و فریب؛ علیرغم تبلیغ اشعار خمینی، هرگز تاکنون “تخلص” او را نه تنها عنوان نکرده بلکه مخفی نموده و حتی رسما تکذیب!؟ هم کردهاند، چندان حکایت عیانی است که نیاز به هیچ بیان خاصی ندارد.
در این مرحله به عنوان یک زندانی سیاسی مبارز، متذکر میشوم، هر چند که شاگرد اول کلاس، لزوما با معدل ۲۰ شاگرد اول نمیشود ولی به مفاد مندرج با دستخط خود در تمام بازجوییهای مربوط به پروندههای متعدد متشکله در مراکز مخوف و شکنجهگاههای امنیتی، اعم از سپاه و اطلاعات، افتخار نموده با صدای بلند اعلام میدارم که این پروندهها از نظر من نه حالا و نه هرگز محرمانه تلقی نمیشوند؛ لذا چه زنده باشم و چه نباشم از همه مبارزان، مصرانه میخواهم که به محض تغییر رژیم، فورا برای اطلاع همگان، آنها را تکثیر و منتشر نمایند.
هماکنون نیز به عنوان یک مبارز سیاسی در بند رژیم ناپاک خامنهای و شرکا، تاکید میدارم و مصرانه میخواهم که تمامی دستنوشتههایم در بازجوییها، همراه با بازجوییها و دستنوشتههای موجود در پرونده کسانی چون: از شیخ فضلاله نوری گرفته تا نواب صفوی، از خمینی گرفته تا رفسنجانی، خامنهای و…، به منظور مقایسه بلاواسطه همگانی، مورد انتشار قرار گیرد، تا سیهروی شود هر که در او غش باشد!؟
هممیهنان؛
در طول هزاران سال بارها و بارها تجربه شده که هر چند کمی دیرهنگام ولی هرازگاهی، به ضرورتی موعود، محتوم و مقدر برای همه اسـتبدادگران و اسـتبدادگرایان، نه تنها سر بدسگالان مردم ستـیز به سنگ ستـبر تاریخ کوبیده میشود و دستهای نابکار هر زمانه به یمن دستان قهار حقیقت، رسوا میگردند؛ بلکه متقابلا سرهای سرافراز مبارزان راه آزادی، مورد تفقد قرار گرفته و روانهای پاک تمامی جاننثاران آرمانهای بلند بشری نیز در دل تاریخ پیروزی به شایستهترین وجه ممکن، ستوده میشوند.
به امید آن روزهای زیبا که بیتردید میآیند.
به امید آن روزهای زیبا، حتی اگر که آن روزها ما نباشیم.
هممیهنان بپاخاسته به پیش؛
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۲۷ مرداد ۹۴
اشاره: مسوولیت محتوای نوشتهها و نامههای ارسالی از زندان، بر عهده نویسندگان است و کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، دیدگاهها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزشگذاری نمیکند. هدف این نهاد مستند کردن احوال زندانیان سیاسی، عقیدتی و مدنی از طریق انتشار نوشتهها، نامهها و رنجنامههای آنها است.