گزارشی از تدوام اعتصاب غذای صبا کردافشاری فعال مدنی محبوس در زندان قرچک ورامین

صبا کردافشاری، فعال مدنی محبوس در زندان قرچک ورامین که از روز شنبه ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰، اعلام اعتصاب غذا کرده بود، در روز چهارم اعتصاب به سر می برد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، صبا کردافشاری فعال مدنی زندانی که در اعتراض به افزایش فشار‌ها بر خانواده خود و دیگر زندانیان سیاسی و با خواسته آزادی مادرش، راحله اصل احمدی اعتصاب غذا کرده بود، امروز سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰، با نوشتن نامه ای از دلایل اعتصاب غذا، خواسته ها و تداوم اعتصاب خبر داده است.

این فعال مدنی زندانی در بخشی از نامه نوشته است: «اکنون از تاریخ ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ به‌خاطر تمام کشتارها، شکنجه‌ها، عذاب‌ها، دل شکستن‌ها و تهدید‌ها که نه‌تنها نثار زندانیان سیاسی می‌شود، بلکه گریبان‌گیر خانواده‌هایشان است، اعلام اعتصاب غذا و دارو کردم و مطالبه‌ام پایان اعمال فشارها بر روی خانواده زندانیان سیاسی و آزادی مادرم راحله اصل احمدی (راحله احمدی) است».

صبا کردافشاری فعال مدنی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، با ریاست قاضی ایمان افشاری به اتهام «تشویق به فساد و فحشا» به ۱۵ سال حبس، با اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» به ۷ سال و نیم حبس و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۱ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.

راحله اصل احمدی، مادر صبا کرد افشاری نیز بابت اتهام های « اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق همکاری با شبکه مسیح علی نژاد» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به ۴ سال و دو ماه حبس تعزیری محکوم‌شده بود.

متن کامل نامه صبا کُردافشاری فعال مدنی زندانی محبوس در زندان اوین به این شرح است:

«در تاریخ ۱۱ مردادماه ۱۳۹۷ به دنبال بحران‌ها، رکود اقتصادی و به خطر افتادن وضع معیشت مردم در تجمع مسالمت آمیز اعتراض به گرانی شرکت کردم؛ اما از آنجا که حکومت جمهوری اسلامی در پی ۴۲ سال حکمرانی رویه‌ای جز سرکوب نداشته و هیچگونه اعتراضی را تاب نمی‌آورد، تمامی معترضین را که من هم جزئی کوچک از آنها (از مردم) بودم که در دل خیابان حقوق سلب شده‌شان را طلب می‌کردند، بازداشت کردند.

۳ ماه را بلاتکلیف در شکنجه‌گاه قرچک سپری کردم، سپس توسط قاضی محمد مقیسه به ۱ سال حبس محکوم شدم و به زندان اوین منتقل شدم. در اوین زندانیانی را دیدم که در مقابل ظلم و بی عدالتی سکوت نکردند و جسورانه و آزادانه مطالباتشان را فریاد زدند.

پس از آزادی چون صدای تعدادی از زندانیان سیاسی-عقیدتی را به گوش همگان رساندم؛ “من، تنها فریاد زدم، نه! من از فرورفتن تن زدم. صدایی بودم من، شکلی میانِ اشکال، و معنایی یافتم (احمد شاملو).” چون درباره وضعیت اسفناک شکنجه‌گاه‌های ایران از جمله قرچک صحبت کردم؛ از آنجا که نسبت به اعمال وحشیانه‌ای چون اعدام و قطع عضو اعتراض کرده و تلاش کردم نشان دهم که زنان بردگان قرون وسطی نیستند و آنان نیز با مردان از حقوق برابر برخوردارند و دیگر عصر پدرسالاری به پایان رسیده است؛ چون خواستم که در قرن بیست و یکم مردم کشورم از حق آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی حجاب و آزادی حیات برخوردار باشند، در تاریخ ۱۱ خردادماه ۱۳۹۸ مجددا توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدم. این بار توسط قاضی ایمان افشاری به ۲۴ سال حبس محکوم شدم و برچسب فساد و فحشا بر پیشانی‌ام چسبانده شد.

مادرم راحله احمدی، همچون دیگر مادران دادخواه، ناحقی و بی‌عدالتی را که در حق دختر ۲۱ ساله‌اش تاب نیاورد، سکوتش را شکست و اعتراضش را فریاد کشید. او نه تنها برای صبا بلکه برای تمام مردان و زنان مبارز راه آزادی خواهی اعتراض کرد؛ اما پاسخ این اعتراض و حق‌خواهی نیز بازداشت بود.

ما تنها حقوق اجتماعی و آزادی‌های مدنی‌مان را که سال‌هاست محروم از آن هستیم، طلب کردیم. ولی حکومت نشان داد که پاسخ مطالبه‌گری پرداخت هزینه‌های گزاف است.

در تاریخ ۱۸ آذرماه ۱۳۹۹، مرا به بهانه‌های واهی به زندان قرچک ورامین تبعید کردند؛ مادر و دختر را در زندان به بند کشیدند و از یکدیگر جدا کردند. چه مادران و دختران، پدران و پسران و خانواده‌هایی که در تبعیدگاه‌های ایران گذران عمر می‌کنند. به دنبال تداوم اعمال غیرانسانی و موارد نقض حقوق بشر و تبعید و جداسازی من و مادرم از هم، شوکی عصبی به مادرم وارد شد که آسیب جدی به ستون فقراتش وارد آورد و باعث از کار افتادگی پای چپش شد.

تمام این اعمال فشارها کافی نبود که باز هم عرصه را بر ما تنگ‌تر کردند و از امکان ملاقات زندان به زندان محروم هستیم. با وجود اینکه وضعیت مادرم خطرناک است اعزام‌های درمانی‌اش را پیگیری نمی‌کنند و با آزادی مشروط و مرخصی که حق هر زندانی‌ است، مخالفت می‌کنند. مزدبگیرانشان را با عناوین مختلف برای تهدید نزد ما می‌فرستند. دختر ۲۳ ساله‌ای که جوانی‌اش را به تباهی کشاندید، تمام زندگی‌اش را نابود کردید، دیگر باید از چه چیز واهمه داشته باشد؟! مزه تمام ظلمتان را چشیدم و لمس کردم! آیا چیز دیگری وجود دارد که باید شاهد آن باشم؟!

به آنچه بر من و دیگر زندانیان گذشته فکر می‌کنم؛ فکر می‌کنم و استوارتر از همیشه قدم برمی‌دارم. یاد شعری از احمد شاملو افتادم. گفته بود:

“در اینجا چار زندان است، به هر زندان دو چندان نقب
در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد، در زنجیر….
از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی
به ضرب دشنه ای کشته است.
از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان،
نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد… آغشته است. …”

اکنون از تاریخ ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ به‌خاطر تمام کشتارها، شکنجه‌ها، عذاب‌ها، دل شکستن‌ها و تهدید‌ها که نه‌تنها نثار زندانیان سیاسی می‌شود، بلکه گریبان‌گیر خانواده‌هایشان است، اعلام اعتصاب غذا و دارو کردم و مطالبه‌ام پایان اعمال فشارها بر روی خانواده زندانیان سیاسی و آزادی مادرم راحله اصل احمدی است.

صبا کردافشاری/ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰/ زندان قرچک ورامین».

نویسنده
رحیم الیاسی

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

خروج از نسخه موبایل