«ارژنگ داودی» زندانی سـیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در نامهای از زندان، درباره “انقلابینماها در غیاب انقلابیون اصیل و مبارزین راستین” یادداشتی نوشته است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، این معلم زندانی در بخشی از این یادداشت نوشته: “بنیانهای این رژیم جعلی برآمده از انقلاب ۵۷، در غیاب انقلابیون اصیل و مبارزین راستین از همان ابتدای امر بسیار سست ریختهگری شد و در نتیجه، کلیت شکننده آن بارها حتی از سوی مردم عادی به ویژه جوانان عاصی از بی حقوقی، مورد تهدید قرار گرفت. اینک نیز با وجودی که سالهاست مردمان سراسر کشور، اعتراضات مسالمتآمیز خود را به آنجا گوناگون ابراز داشته و به دفعات سر به خیزش برداشتهاند، اما باند مافیا به جای تغییر در رفتار و به جای پاسخگویی به خواست و ناخواستهای مردم یا کنارهگیری از قدرت غصبی، فریادهای حقطلبانه مردم به ستوه آمده از این همه فساد، فحشا، ستم و… را با مشت آهنین یعنی که با سرب داغ!؟ جواب داده است.”
«ارژنگ داودی» به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
اتهام “عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان” صدور حکم اعدام را برای این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به دنبال داشت.
«ارژنگ داودی» محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل یادداشت «ارژنگ داودی» در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
خانواده به منزله کوچکترین واحد اجتماعی
بخش ۱ از ۲
با یاد خدا
ایرانیان پراکنده در سراسر گیتی؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم، متشکل شویم.
هممیهنان؛
همه میدانیم که خانواده کوچکترین و سادهترین واحد اجتماعی است. مجسم کنید که در این واحد کوچک، پدری بخواهد نقش مادر خانواده را بازی کند یا برعکس مادری بخواهد نقش پدر خانواده را بازی کند!؟ و بر این اساس، سایر اعضای خانواده نیز هر یک به نوبه خود، خود را محق بداند که نقشی غیر از من حقیقی یا فراتر از آن ایفا نماید. در هر یک از این حالات و یا در مجموعهای از آنها، اوضاع خانواده دیر یا زود به هم میریزد.
شاید فرزندانی که صغیر، ضعیف یا ناتوان هستند، مکنونات قلبی و نفرت خود را نسبت به خلط نقش در خانواده بروز ندهند، اما دیری نمیپاید که این مکنونات درونی، سر باز میکنند و اکثر اهل خانه را طوری به طغیان وامیدارند که بنیان خانواده متزلزل و موجودیت آن در معرض تهدید جدی قرار بگیرد.
در رابطه با انقلابینماها و امثال شیخ علی خامنهای که علاوه بر نقش، رنگهای گوناگونی نیز عوض کردهاند و با توسل به انواع شانتاژها، صحنهسازیها، حیلهگریها، دروغپردازیها و…، توانستهاند مسوولیتهای طراز اول کشور که مستلزم تواناییها و شایستگیهای خاص است را غاصبانه به چنگ آورند، باید گفت که چون از ابتدا هم سزاوار نبوده و هنوز هم لایق آنها نشدهاند، علیرغم بحرانزاییهای متعدد و ویرانگر، صرفا از سر خودطلبیهای افسار گسیخته، عالمانه، عامدانه و تحقیقا ماموریتمآبانه!؟ به تداوم ایفای سبکسرانهی نقشهایی فراتر از قد و قواره ناموزون خود، مبادرت ورزیده و در ازای فقر و فلاکت بیپایان یک ملت بزرگ، مثل کنه به پستهایی چسبیدهاند که از ۳۷ سال پیش تاکنون به تصرف عدوانی و اشغال دایم خود درآوردهاند.
به همین خاطر نیز بنیانهای این رژیم جعلی برآمده از انقلاب ۵۷، در غیاب انقلابیون اصیل و مبارزین راستین از همان ابتدای امر بسیار سست ریختهگری شد و در نتیجه، کلیت شکننده آن بارها حتی از سوی مردم عادی به ویژه جوانان عاصی از بی حقوقی، مورد تهدید قرار گرفت. اینک نیز با وجودی که سالهاست مردمان سراسر کشور، اعتراضات مسالمتآمیز خود را به آنجا گوناگون ابراز داشته و به دفعات سر به خیزش برداشتهاند، اما باند مافیا به جای تغییر در رفتار و به جای پاسخگویی به خواست و ناخواستهای مردم یا کنارهگیری از قدرت غصبی، فریادهای حقطلبانه مردم به ستوه آمده از این همه فساد، فحشا، ستم و… را با مشت آهنین یعنی که با سرب داغ!؟ جواب داده است.
جنون ابقا و استمرار این قدرت غصبی در کنار اصرار گستاخانه بر تکرار صحنهپردازیهای دروغین و وعدههای نخنما شده به قصد تداوم غیرمسوولانه ایفای اینگونه نقشهای نابهجا و مخرب، همراه با توهم مضحک یا به عبارت بهتر، ادعای مردمفریبانهی قایل به نوعی رسالت تاریخی بودن!؟ اینک سالهاست که برای نمونه، سرکرده مافیای جهل و ستم و سرکوب، شیخ علی شیرهچی را روزبهروز دروغگوتر، واقعیتگریزتر و به ناچار چندان جانیتر از پیش کرده که طفلکی به حادترین مرحله از جنون یعنی مرحله “مگالومانیا” رسیده است.
توجه همگان را جلب میکنم به گفتههای خواهر و شوهر خواهر علی خامنهای در دوران جنگ ۸ ساله که در حالی که او در کسوت موسوم به رییسجمهور امت نیم درصدی فقیه!؟ به نفاقپراکنی در کشور و منطقه مشغول بود، آن دو مدام بر علیه او و سوابق چندشآورش، افشاگری میکردند. هر چند که اینک قریب به ۳۰ سال از آن تاریخ میگذرد ولی چون روزبهروز جنایتبارتر و نفرتانگیزتر عمل کرده، امروز به مراتب قسیالقلب تر از آن شده که تا هنگام دستگیری و حصر، اقارب فوقالاشاره، او را بدانها متهم میکردند.
هممیهنان؛
در باند مافیا که مزورانه این همه مقاله و مطلب تحت عنوان “به روایت ساواک!؟” بر علیه مخالفان، منتشر میشود، چرا روایتهای ساواک درباره خمینی، رفسنجانی، خامنهای و…، هرگز پخش نشده!؟ مگر نگفتهاند هر کسی را که حساب پاک است، نباید از مورد محاسبه قرار گرفتن، باک یا هراسی به دل راه دهد؟ اگر گردنهداران امت نیمدرصدی فقیه، ذرهای معرفت یا صداقت در وجود ناموزون خود سراغ دارند، سوابق مشعشع!؟ سرکردگان باند راهزنان انقلاب ۵۷ را هم “به روایت ساواک”!؟ منتشر کنند به ویژه هر آنچه را که آغا، آغایان و آغازادگان با دستخطهای نامبارک خود در بازجوییهای ساواک مرقوم داشتهاند!؟ تا مردم خود قضاوت کنند و بدانند که علیرغم بزرگنماییهای بی حد و حصر یا به عبارت دقیقتر “خدا نمایی”ها!؟ با سواستفاده از ابزارهای زرد ژورنالیستی، هیچیک از آنها نه در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی و نه بعد از آن هرگز، هیچ پخی نبودهاند و اندک آبروی جعلیشان نیز صرفا ناشی از قبضه قدرت و استفاده شیطانی از آن است و نه چیزی بیشتر.
آری؛ این قدرت غصبی و نابکاریهای مترتب بر آن است که در ظاهر کار، رجالهترین افراد را به شکوه جعلی و جلال بیمارگونه میآراید و باعث میشود که حتی به خودشان هم دروغ بگویند و حقیقت خود را حتی از خود نیز پنهان بدارند!؟
هممیهنان بهپاخاسته به پیش؛
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۲۶ مرداد ۹۴
اشاره: مسوولیت محتوای نوشتهها و نامههای ارسالی از زندان، بر عهده نویسنده است و کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، دیدگاهها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزشگذاری نمیکند. هدف این نهاد مستند کردن احوال زندانیان سیاسی، عقیدتی و مدنی از طریق انتشار نوشتهها، نامهها و رنجنامههای آنها است.