خالد پیرزاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان تهران بزرگ از صبح روز دوشنبه ۴ اسفندماه ۱۳۹۹، در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی و مخالفت مسئولان با درخواست آزادی مشروط او، دست به اعتصاب غذا زد.
این زندانی سیاسی روز چهارشنبه ۶ اسفندماه ۱۳۹۹، طی نامهای سرگشاده اعلام کرد که در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتش لبهای خود را نیز دوخته است.
بر اساس گزارش دریافتی آقای پیرزاده پس از دوختن لب ها در روز چهارشنبه ۶ اسفندماه ۱۳۹۹، از دریافت داروهای قلب خودداری کرده و ضربان قلب او تا ۱۱۰ افزایش یافته است.
خالد پیرزاده در حالی در اعتراض به مخالفت با درخواست آزادی مشروطش دست به اعتصاب غذا زده است که پیشتر از سوی مسئولان زندان در لیست زندانیان واجد شرایط عفو مشروط قرار گرفته بود.
گفته شده رئیس اندرزگاه ۹ زندان تهران بزرگ با آزادی مشروط این زندانی سیاسی مخالفت کرده است.
آقای پیرزاده در حین بازداشت و انتقال از زندان اوین به زندان تهران بزرگ، توسط نیروهای امنیتی و ماموران گارد ویژه اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از ناحیه کمر و پا دچار مصدومیت شده بود.
بر اساس گزارش رسیده، روز چهارشنبه ۱ مردادماه ۱۳۹۹، خالد پیرزاده زندانی سیاسی پس از ممانعت از انتقالش از زندان اوین به زندان تهران بزرگ، توسط ماموران گارد ویژه اوین به گونه ای مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته که از ناحیه پا و کمر دچار درد شدید شده و قادر به حرکت دادن پای خود نبود.
این انتقال در شرایطی صورت گرفته بود که قانون اصل تفکیک جرائم در زندان تهران بزرگ رعایت نمیشود و این زندان فاقد استانداردهای لازم است.
او در مردادماه ۱۳۹۹، از ناحیه پا تحت عمل جراحی قرار گرفته اما هنوز نیازمند جراحیهای بیشتر و فیزیوتراپی است.
خالد پیرزاده، زندانی سیاسی در اوایل خردادماه ۱۳۹۸، در خیابان خوش تهران توسط نیروهای امنیتی در حالی که به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته و از ناحیه کمر با مصدومیت مواجه شده بود، بازداشت شد.
او پس از بازداشت به کلانتری هفت چنار منتقل شده بود.
مراحل بازجویی خالد پیرزاده در بند یک الف سپاه انجام شده و پس از گذشت ۱۹ روز جهت تفهیم اتهام به شعبه دوم بازپرسی دادسرای اوین منتقل شد.
آقای پیرزاده توسط شعبه دوم بازپرسی دادسرای امنیت اوین به ریاست بازپرس نصیری پور، تفهیم اتهام شده بود.
پس از پایان مراحل بازجویی و تفهیم اتهام برای آزادی موقت خالد پیرزاده قرار وثیقه ای به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان صادر شده بود که این زندانی سیاسی توانایی تأمین این مبلغ وثیقه را نداشت.
خالد پیرزاده در بهمن ماه ۱۳۹۸، توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه از بابت اتهام «اجتماع و تبانی» به ۵ سال حبس و به اتهام «توهین به رهبری» به ۲ سال حبس و در مجموع به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی «احمد زرگر» این حکم را عیناً تأیید کرد.
بر اساس دادنامه صادر شده توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران به ریاست قاضی زرگر، در رابطه با رای صادره در خصوص خالد پیرزاده احکام صادره در خصوص ایشان بابت اتهام های «اجتماع و تبانی ۵ سال زندان » و «توهین به رهبری۲ سال زندان» که پیشتر توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب صادر شده بود عیناً تأیید شد.
با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی ۷ سال زندان در خصوص آقای محمد حسینی و ۵ سال زندان در خصوص آقای پیرزاده قابل اجرا است.
متن کامل نامه خالد پیرزاده که در آن خبر دوختن لبها و تداوم اعتصاب غذا را اعلام کرده به این شرح است:
« به نام خداوند جان و خرد! با درود فراوان به تمام هموطنان عزیز و گرامی! این حقیر زندانی سیاسی بی ملاقاتی خالد پیرزاده نزدیک به ۲ سال است که بهترین روزهای جوانیام را در بدترین شرایط جسمی، روحی و روانی سپری میکنم. مطالبی را میخواهم به گوش مسئولان و دلسوزان واقعی این سرزمین جگرسوخته برسانم. همانطور که میدانید دولتمردان، سیاستمداران و صاحبمنصبان نظام جمهوری اسلامی همیشه در تمام عرصههای بینالمللی مدعی بلامنازع دفاع از حقوق بشر، آزادی بیان و حقوق شهروندی بودند. جای بسی خوشحالی و مباهات است اما سوال اینجاست که آیا ما واقعا آزادی بیان داریم؟
جواب را خودم میدهم! بله ما آزادی بیان داریم اما آزادی پس از بیان نداریم! اگر مسائل حقوق بشری در ایران در اولویت کار کلیه نهاد و ارگانها است، پس چرا اجرایی نمیشود؟ اگر در دستور کار قرار داده شده، چه کسانی در سیستم ناقض این دستورات شدهاند؟! بارها و بارها رئیس قوه قضاییه در مورد احترام به حقوق شهروندی و انسانی زندانیان گفته است و تاکید کردهاند. چرا وقتی بالاترین مقام قضایی کشور دستوری میدهد مسئولان ذیربط در اجرای آن تعلل یا کارشکنی بکنند و مسائل حقوق شهروندی و حقوق بشری را زیر پا بگذارند؟
یکی از قربانیان نقض حقوق بشر و شهروندی وضعیت اسفناک و غیرقابل توصیف بنده است که تمام روزهای حبسم را روی ویلچر یا عصا به دست و یا در اتاق عمل بودهام. نزدیک به ۲ سال است که دختر خردسالم را ندیدهام برای جراحی پای چپم که تمام رباطهای پایم پاره بوده بیش از یک سال و اندی دوندگی و پس از یک بروکراسی طولانی و زجرآور آخر با هزینه شخصی در بیمارستان آرمان تهران مورد جراحی قرار گرفتم. در حال حاضر پای چپم لنگ میزند و نیاز مبرم به فیزیوتراپی مداوم و آب درمانی دارم. از ناحیه کمر هم دچار شکستگی ۲ مهره هستم که آن هم نیاز به جراحی و درمان دارد. در قانون نانوشته سازمان زندانها بنده جزو بیماران اورژانسی نیستم! ولی در آیین نامه سازمانها ماده ۱۱۸ به صراحت اشاره دارد که از زمان شروع محکومیت زندانی تا پایان حبس وی سازمان موظف است کلیه تمهیدات پزشکی، درمانی و رفاهی را برای زندانیان به اجرا بگذارد.
حال قضاوت را با قانونگذاران بگذارید. اکنون کمترین درخواست من این است که مسئولانی که متصدی امور هستند با توجه به وضعیت بد جسمانیام نسبت به آزادی بنده اقدام نموده و مقدمات لازم و دستورات مقتضی را صادر کنند تا بتوانم پس از آزادی سریعا به درمان خود ادامه دهم. لازم به ذکر است که امروز به دلیل عدم رسیدگی مسئولان اقدام به دوختن لبهایم میکنم. امیدوارم مدعیان حقوق انسانی وارد عرصه شوند.
خالد پیرزاده/ روز چهارشنبه ۶ اسفندماه ۱۳۹۹/ زندان تهران بزرگ.»
نویسنده
رحیم الیاسی