گروهی از مادران عضو «جنبش دادخواهی ایران» با امضای یک بیانیه، با خانوادههای داغدیده آبان ۱۳۹۸ اظهار همدردی و اعلام کردهاند که در مورد این جنایتها ساکت نمینشینند.
آنها در متن بیانیه خود که بخشهایی از آن در وبسایت ایرانوایر نیز منتشر شده، از کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستهاند با تشکیل «کمیته حقیقتیاب»، ابعاد تاریک فاجعه آبان ۱۳۹۸ در ایران را روشن کند.
«آمنه قادری»، مادر «زانیار مرادی» یکی از امضاکنندگان این بیانیه است.
او که از ۱۵ سال پیش تاکنون ساکن اقلیم کردستان عراق است، میگوید با دیدن ویدیوی جوانانی مثل «پویا بختیاری» که در خیابان کشته شد، هر لحظه به یاد روزهایی میافتد که در یک فاصله کوتاه، هم همسرش را کشتند و هم خبر اعدام زانیار و لقمان را برایش بردند.
زانیار و لقمان مرادی روز یازدهم مرداد ۱۳۸۸ به اتهام ترور فرزند و برادرزاده امام جمعه شهر مریوان دستگیر شدند و تحت فشار، به این قتلها اعتراف کردند.
پرونده آنها در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «ابوالقاسم صلواتی» مورد رسیدگی قرار گرفت و این دو به اتهام «محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی»، به اعدام محکوم شدند. اما زانیار و لقمان مرادی بارها به این حکم اعتراض و اصرار میکردند که اعتراف آنها از سر اجبار و شکنجه بوده است و در زمان وقوع قتلها اساسا جای دیگری بوده اند.
زانیار مرادی بعدها در متن نامهای که خطاب به گزارشگر ویژه «شورای حقوق بشر» سازمان ملل نوشت، گفتهبود که هیچ راهی به جز اعتراف نداشته است: «یک بطری را آورده بودند و میگفتند که باید قبول کنی، اگر قبول نکنی، باید روی این بطری بشینی. همچنین تهدید به تجاوز جنسی میکردند و میگفتند خودت انتخاب کن، یا قبول میکنی یا این آخرین راه تو است. من هم به ناچار قبول کردم چون نمیتوانستم این نوع شکنجهها را تحمل کنم و به شدت از ناحیۀ بیضه خونریزی و سوزش داشتم و دیگر در برابر شکنجههای بیرحمانه دوام نداشتم. حتی هیچ دکتری برای معالجۀ من نیاوردند و هنوز هم هر دو ما مشکل داریم.»
لقمان مرادی، پسر عموی زانیار نیز با اشاره به این که اعترافاتش تحت شکنجه بوده، در متن همین نامه نوشته بود: «ما قربانیان شکنجههای بیرحمانهٔ اداره اطلاعات سنندج هستیم و تمام اتهاماتی که به ما زدهاند را تکذیب میکنیم و هیچ کدام از این اتهاماتی که به ما زدهاند را قبول نداریم. از تمام گروهها و سازمانهای حقوق بشر تقاضامندیم که با عاملین شکنجههای بیرحمانه اطلاعات سنندج طبق عدالت برخورد قانونی صورت گیرد.»
صدای آمنه قادری به اندازه کوه دماوند غم دارد. او با هر جملهای که میگوید، اشک میریزد: «فکر میکنم همه آن جوانها، بچههای من هستند. آنها با زانیار و لقمان برایم فرقی ندارند. آنها هم فرزند یک مادر دل شکستهاند. خدا نکند شما هرگز داغ فرزند ببینید. ولی وقتی فرزندتان را از شما گرفتند، با شنیدن خبر مرگ هر جوان دیگر، دوباره داغتان تازه میشود و خیال میکنید همان روز اول است.»
او به بیگناهی فرزندش ایمان قلبی دارد: «لقمان و زانیار در اوج بیگناهی اعدام شدند. بارها تلفنی به من میگفتند که هرگز مرتکب چنین کاری نشدهاند و من با قلبم باورشان میکردم چون بزرگشان کرده بودم و میدانستم که حقیقت را میگویند. پسرم میگفت تحت فشار و شکنجه اعتراف کرده است.»
او همسر و فرزندش را در یک دوره زمانی ۵۰ روزه از دست داده است: «من ۳۳ سال با مردی زندگی کردم که برای آزادی میجنگید. با همه تلخیهای زندگی ساختم اما هرگز احساس پشیمانی نکردم چون او در کنارم بود و من شاگرد مدرسهای بودم که او معلمش بود و به من یاد میداد چه طور از حقوق انسانها دفاع کنم.»
آمنه قادری از این که از جمع مادران دادخواه دور مانده و مسیرهای ارتباطی او بسیار محدود است، اظهار تاسف میکند: «من و دخترم در اقلیم کردستان عراق زندگی میکنیم و این فرصت برایم مهیا نیست که به مادرانی که این روزها داغدار شدهاند، سر بزنم.»
او ۹ سال و سه ماه فرزندش را ندید تا این مدت طولانی به اعدام زانیار و دیدار به قیامت ختم شد: «شوهرم میگفت آنها با زندانی کردن زانیار، در پی انتقام گرفتن از من بودند. او از اعضای جمعیت حقوق بشر کردستان بود و زمانی که میخواستند پسرم را به ناحق اعدام کنند، امام جمعه مریوان که از اعتبار و نفوذ همسرم اطلاع داشت، گفته بود تا زمانی که پدرش زنده باشد، زانیار را اعدام نکنید چون از ما انتقام میگیرد. دستور داده بود که اول از همه پدرش را از سر راه بردارند. این طور شد که همسرم را حوالی رودخانه پنجوین که بین سلیمانیه عراق و مریوان است، به گلوله بستند.»
شرایط سختی که آمنه قادری از سرگذرانده است، باعث میشود که درد مادران داغدار دیگر را درک کند: «سوزش بدی دارد غم از دست دادن فرزندی که او را به ناحق از تو بگیرند. یک بار که طاقتم تمام شده بود، به زانیار گفتم میخواهم بیایم ملاقاتت. گفت مادر من دلم نمیخواهد تو به خاطر دیدار من مورد تحقیر یا بازخواست قرار بگیری. این طور بود که به خاطر آرامش او هرگز به فکر رفتن به ایران و ملاقات با آنها نیفتادم تا به دل او رفتار کرده باشم.»
مادر زانیار در طول چهار سال نخست زندانی شدن فرزندش، هیچ تماسی با او و لقمان نداشته است اما بعد از انتقال این دو به زندان رجاییشهر، این امکان برایش فراهم میشود: «خودش میگفت مامان زیاد شده که بازپرس و آدمهای درگیر پرونده و حتی دادستان به من گفتهاند که مرا دوست دارند یا این که میدانند بیگناهم. هر کسی هم که گذرش به زندان میافتاد و آزاد میشد، به من زنگ میزد و میگفت چه طور این بچهها را تا این حد شریف و خوب تربیت کردهاید؟»
این مادر میگوید روز اعدام زانیار را هرگز فراموش نمیکند: «دو روزی بود که از او بیخبر بودم. احساس دلشوره و بیتابی میکردم. پسر دیگرم که ساکن مریوان است، به من زنگ زد و خبر اعدام بچهها را داد.»
اما آمنه آن قدر به بیگناهی فرزندش ایمان داشته که هرگز حتی تصور اعدام شدنش را نمیکرده است. پرونده هنوز در جریان بوده است. مرادیها به احکام صادره اعتراض کرده و منتظر رسیدگی مجدد بودهاند:«آن قدر به بیگناهی آنها باور داشتم که هرگز خودم را برای آن روز آماده نکرده بودم. روز چهارشنبه بچهها را با بلندگوی زندان صدا زده و منتقلشان کرده بودند به قرنطینه. روز پنجشنبه به پسر بزرگم در مریوان زنگ زده بودند که بیایید ملاقات. پسرم با پدر لقمان رفته بودند ملاقات. روز جمعه، صلات ظهر پسرم زنگ زد که مادر من امروز رفتم ملاقات زانیار. وقتی گفت امروز رفتم ملاقات زانیار، تعجب کردم چون روز ملاقات نبود. گریه کرد و گفت مادر ساعت دو شب قرار است زانیار و لقمان را اعدام کنند.»
آمنه خانم به اینجا که میرسد، گریه امانش نمیدهد: «کاری از دستم برنمیآمد. یک بند راه میرفتم. روز یکشنبه به من زنگ زد و گفت مادر، آنها را اعدام کردند. زانیار امید به آزادی داشت. بعد از شهید شدن پدرش، به من گفت مادرجان دلت را قوی بگیر، من بیگناهم؛ سر بیگناه بالای دار نمیرود. گفت این زمستان آزاد میشوم و میآیم کنارت. میمانم برای همیشه. نمیگذارم تنها بمانی. من و لقمان با هم میآییم. تنهایت نمیگذاریم… اما من تنها ماندم. خودش رفت. لقمان هم رفت. همسرم هم رفت. حالا من و دخترم تنها ماندهایم اینجا.»
او میگوید همدردی با مادرانی که این روزها در تب و تاب داغ فرزندانشان میسوزند، کمترین کاری است که از دستش برمیآید.
در متن بیانیه مادران دادخواه آمده است: «فرزندان ما در ایران برای برخورداری از آزادی و زندگی انسانی به خیابان میآیند و توسط نیروهای حکومتی به قتل میرسند. آخرین مورد اعتراضات مردم ایران در اواخر آبان ۱۳۹۸ بود که در اعتراض به بالا رفتن قیمت بنزین شکل گرفت و مردم جان به لب رسیده که خواهان آزادی و پایان دادن به فقر و تبعیض و بیعدالتی هستند، اعتراضشان را در شهرهای مختلف ایران در خیابانها نشان دادند. پاسخشان از طرف حکومت نیز شلیک مستقیم گلوله و خفه کردن صدایشان با قطع ارتباط آنها با دنیا از طریق قطع اینترنت بود. متاسفانه در این اعتراضات صدها نفر به قتل رسیدند و چند هزار نفر بازداشت شدند و هم اکنون زیر شکنجه هستند و حتی به کودکان زیر ۱۸ سال نیز رحم نکرده و بیش از ۱۰ کودک کشته شدند.»
آنها با اشاره به حوادث دردناکی که در آبانماه سال جاری رخ داد، نوشتهاند به گمانشان هرآن چه که رخ داده، مصداق بارز جنایت علیه بشریت است: «باید عوامل مستقیم آن را در دادگاههای بینالمللی و علنی به پاسخگویی بکشانیم تا بتوانیم جلوی تکرار این جنایتها را بگیریم.»
متن این بیانیه را بخوانید:
تا به کی تا چند این همه بازداشت، شکنجه و جنایت؟ ما پیگیرانه دادخواهیم!
فرزندان ما در ایران برای برخورداری از آزادی و زندگی انسانی به خیابان میآیند و توسط نیروهای حکومتی به قتل می رسند. آخرین مورد اعتراضات مردم ایران در اواخر آبان ماه ۱۳۹۸ بود که در اعتراض به بالا رفتن قیمت بنزین شکل گرفت و مردم جان به لب رسیده که خواهان آزادی و پایان دادن به فقر و تبعیض و بی عدالتی هستند، اعتراض شان را در شهرهای مختلف ایران در خیابان ها نشان دادند.
پاسخ شان از طرف حکومت نیز شلیک مستقیم گلوله و خفه کردن صدای شان با قطع ارتباط آن ها با دنیا از طریق قطع اینترنت بود.
متاسفانه در این اعتراضات صدها نفر به قتل رسیدند و چند هزار نفر بازداشت شدند و هم اکنون زیر شکنجه هستند و حتی به کودکان زیر ۱۸ سال نیز رحم نکرده و بیش از ده کودک کشته شدند.
ما مادران ساکت نمی نشینیم. ما مادران و خانواده های داغدیده که در طی ۴۰ سال فرزندان مان، جان خود را در راه آزادی و برقراری عدالت از دست داده اند، از مردم شریف و آزاده ایران و جامعه بین المللی می خواهیم که روز ۵ دی ماه (۲۶ دسامبر) مصادف با چهلمین روز کشته شدن فرزندان مان، را روز بین المللی ادای احترام به قربانیان آبان ماه اعلام کرده و با برگزاری مراسم یادبود، یک دقیقه سکوت کنیم.
یا به هر طریق که میتوانیم یاد عزیزان مان را گرامی داشته و این جنایات را محکوم کنیم. ما هم چنین خواهان اعزام کمیسر عالی حقوق بشر و گزارش ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای بازدید به ایران و تشکیل کمیته حقیقت یاب با حضور و نظارت خانوادههای آسیب دیده برای بررسی ابعاد فاجعه و اعلام دقیق تعداد کشته شدگان، مجروحان و بازداشت شدگان و روشن شدن وضعیت فرزندان مان و هم چنین شناسایی عوامل دست اندر کار این جنایت هستیم.
به گمان ما این جنایت مصداق بارز جنایت علیه بشریت است و باید عوامل مستقیم آن را در دادگاه های بین المللی و علنی به پاسخ گویی بکشانیم تا بتوانیم جلوی تکرار این جنایت ها را بگیریم.
امضا کنندگان از فعالان جنبش دادخواهی در ایران:
۱- ناهید شیربیشه (مادر پویا بختیاری– جانباخته در ۲۶ آبان ۱۳۹۸- دادخواه)
۲- دایە شریفە (شرافت زرینی) (مادر رامین و اشرف حسین پناهی- رامین در ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ اعدام شد و اشرف در ۶ مهر ۱۳۸۷ در مرگی مشکوک جان باخت- و مادر زندانی سیاسی افشین حسین پناهی- دادخواه)
۳- آمنه قادری (مادر زانیار مرادی که در ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ اعدام شدند و همسر اقبال مرادی که در ۲۷ تیر ۱۳۹۷ ترور شد- دادخواه)
۴- جلیله جعفری و شعله پاکروان (مادر بزرگ و مادر ریحانه جباری- اعدام شده در ۳ آبان ۱۳۹۳- دادخواه)
۵- قدم خیر فرامرزی (مادر شهرام و بهرام احمدی- شهرام در ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ و بهرام در ۷ دی ۱۳۹۰ اعدام شدند- دادخواه)
۶- زهرا پور رحیم (مادر علیرضا مددپور- جان باخته در ۶ شهریور ۱۳۹۵- دادخواه)
۷- مهوش علاسوندی (مادر محمد و عبداله فتحی- جان باختگان ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰- دادخواه)
۸- شهناز اکملی (مادر مصطفی کریم بیگی – جانباخته در ۶ دی ۱۳۸۸- دادخواه)
۹- شهین مهین فر (مادر امیرارشد تاجمیر – جان باخته در ۶ دی ۱۳۸۸- دادخواه)
۱۰- حوریه گلستانی (مادر بهنود رمضانی – جان باخته در ۲۴ اسفند ۱۳۸۹- دادخواه)
۱۱- اکرم نقابی (مادر سعید زینالی- ناپدید شده از ۲۳ تیر ۱۳۷۸- دادخواه)،
۱۲- گل جهان اشرف پور (مادر اکبر محمدی- جان باخته در ۸ مرداد ۱۳۸۵)
۱۳- مرسده محسنی (از مادران و خانوادههای خاوران- خواهر مجتبی محسنی از کشته شدگان شهریور ۱۳۶۷)
۱۴- مادر قائدی و مرسده قائدی (از مادران و خانوادههای خاوران- مادر و خواهر صادق که در ۳۱ بهمن ۱۳۶۱ اعدام شد و جواد که به همراه همسرش منیرالسادات هاشمی در ۲۲ مرداد ۱۳۶۲ اعدام شدند)
۱۵- منصوره بهکیش (از مادران و خانوادههای خاوران- خواهر زهرا، محمود، محمدرضا- محسن و محمدعلی بهکیش از کشته شدگان دهه ی ۶۰ و سیامک اسدیان (همسر زهرا کشته شده در ۱۳ مهر ۱۳۶۰)
۱۶- سیمین عیوض زاده ( مادر زنده یاد رشید علی شناس و امید علی شناس زندانی سیاسی سابق- همراه دادخواهان)
۲۲ آذر ۱۳۹۸