محمد نظری، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد در زندان مرکزی ارومیه در نامهای از مردم ایران نوشته که “ناراضیاند، اما به این نوع زندگی عادت کردهاند زیرا میترسند. از کسانی میترسند که با نام خدا و دین و با القابی چون آیتالله و نائب امام زمان حکومت میکنند و هر مخالفی را با عناوینی چون محارب با خدا نابود میسازند.”
این زندانی سیاسی در نامه خود که نسخهای از آن در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته نوشتهاست: «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که میتوانستند مایهی آسایش ملت ایران باشند به چوبههای دار تبدیل شده و هر لحظه بیشتر گلوی این ملت را فشار میدهند، امیدهای واهی و عوامفریبانه بهسان زهری که قطره قطره در گلوی ملت چکانیده شده و آرام آنان را به مرگ نزدیکتر میسازند و اما گویا ملت ایران به این نوع زندگی عادت کردند که توان هر گونه اعتراضی را از آنان گرفته است.»
نامه محمد نظری را بخوانید:
امروز در ایران حقوق بشر به ملعبهای در دست سیاستداران تبدیل شده است در حالی که مردم ایران در ناامیدی مطلق منتظر معجزهای برای نجات خود هستند، در منجلاب فقر و تباهی بهسر میبرند. این در حالی است که در قوانین رژیم آخوندی، حماس، حزبالله لبنان و اشخاصی مانند شیخ زازاکی فقط انسان بوده و حق استفاده از حقوق بشر را دارند. مردم ایران در جنگی مصلحتی میلیونها قربانی دادند اما میخندند، فرزندانشان به فساد و اعتیاد مبتلا شدهاند اما میخندند، آنها تاوان اشتباهات پدرانشان را میدهند. این اشتباه همچنان ادامه دارد و دولتمردان از نجابت و خوببودن ملت کمال استفاده را کرده و اموالشان را غارت کرده و آنان را به آیندهای نامعلوم امیدوار میسازند.
مردم ایران ناراضی هستند، اما به این نوع زندگی عادت کردهاند زیرا میترسند. از کسانی میترسند که با نام خدا و دین و با القابی چون آیتالله و نائب امام زمان حکومت میکنند و هر مخالفی را با عناوینی چون محارب با خدا نابود میسازند. ای کاش یک نفر میگفت در طول این چند سال مردم ایران چه کاری را باید میکردند که انجام ندادند و به کدامین گناه مستحق زندگی فلاکتبار هستند. ملتی که میتوانست سرور آقای منطقه گردد به خاطر حماقت حکومتمداران توسط کشورهای بیارزش تحقیر میشوند. آیا باید باور داشته باشیم که ملت ایران روی خوشبختی را نخواهند دید؟ آیا باور کنیم که که دولتمردان ایران جانشینان برحق پیامبران هستند که مخالفت با آنها مخالفت با خداست؟ اگر چنین است پس وای بر حال ما و فرزندان ما.
ملتی که در طول تاریخ هیچ سر تسلیم در برابر قدرتهای دنیا فرود نیاورده امروز در زیر حکومتمداران ظالم خود مظلومانه نابود میگردند و جای تاسف است که هیچ اعتراضی نمیکنند. ملتی که به خاطر فقر اعضای بدن خود را میفروشند، ملتی که نه به خاطر تحریم بلکه به خاطر سو مدیریت مسئولین در عذاب هستند. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که میتوانستند مایهی آسایش ملت ایران باشند به چوبههای دار تبدیل شده و هر لحظه بیشتر گلوی این ملت را فشار میدهند، امیدهای واهی و عوامفریبانه بهسان زهری که قطره قطره در گلوی ملت چکانیده شده و آرام آنان را به مرگ نزدیکتر میسازند و اما گویا ملت ایران به این نوع زندگی عادت کردند که توان هر گونه اعتراضی را از آنان گرفته است.
ملت ایران سالهاست بهدست خود بتی را درست کرده که اکنون توان شکستن آن را ندارند. آیا خدا ملت ایران را فراموش کرده تا در آتش خودافروخته بسوزند و بسازند؟
محمد نظری-زندان مرکزی ارومیه
محمد نظری، زندانی سیاسی که آبانماه ۹۶ به دلیل یک درگیری فیزیکی و مشاجره لفظی با یکی از ماموران زندان رجاییشهر به زندان مرکزی ارومیه منتقل شدهاست، به دلیل اثرات ناشی از اعتصاب غذای طولانی مدت تومور مشکوکی در معده اش دیده شده و مسئولان زندان ارومیه از اعزام او به مراکز درمانی ممانعت میکنند.
محمدحسین آقاسی، وکیل مدافع این زندانی، روز دوشنبه ۱۷ تیرماه ۹۸ در یادداشتی نسبت به وضعیت او اظهار نگرانی کردهبود: «محمدنظری اطلاع داد که در نتیجه اعتصاب غذای نود روزه اش تومور مشکوک در معده اش دیده شده ولی اجازه بستری شدن و معالجه به وی داده نمی شود. او در سال۷۳ به اتهام محارب به اعدام و با تخفیف به حبس ابد محکوم شد و تلاش اینجانب برای اعاده دادرسی نیز با تحمل ۲۵ سال حبس مؤثر واقع نشد. بشدت نگرانم».
آقای نظری در زمانی که در سالن ۱۰ بند ۴ زندان رجاییشهر کرج محبوس بود، از هشتم مردادماه ۹۶ تا ۱۴ آبان ماه به مدت ۹۹ روز دست به اعتصاب غذا زده بود.
او خواستار اعمال قانون جدید مجازات اسلامی در پرونده خود شدهبود که در صورت اجرای قانون جدید مجازات اسلامی، محکومیت آقای نظری به ۱۵ سال کاهش پیدا میکند و او که بیش از این میزان را در زندان سپری کرده، با استناد به این قانون باید آزاد شود.
محمد نظری، ﻣﺘﻮﻟﺪ ۱۳۵۰، در سال ۷۳ و هنگامی که ۲۳ ساله بود، پس از بازگشت از یک سفر کوتاه به عراق، در شهرستان بوکان در استان آذربایجان غربی بازداشت و به اتهام هواداری از حزب دموکرات کردستان ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺭﻭﻣﯿﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺎﺿﯽ «ﺟﻠﯿﻞ ﺯﺍﺩﻩ» ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ. ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻢ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۷۸ ﺑﻪ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ کاهش ﯾﺎﻓﺖ. ﻭﯼ ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﺧﺬ ﺷﺪﻩ ﺗﺤﺖ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ بارها ﺍﻋﻼﻡ کرده ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺗﺮﻭﺭﯼ ﻧﻘﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
او در طول مدت بازداشت “مورد شکنجه از جمله ضرب و جرح، شلاق به کف پا و تهدید علیه خواهرش قرار گرفت تا به مشارکت در برنامه ترور چند فرد نزدیک به سپاه اعتراف کند”.
عفو بینالملل در بیانیهای در ۳۰ مهر ۹۶ خواستار آزادی فوری و بیقید و شرط این زندانی سیاسی شدە بود.