نرگس محمدی، روزنامهنگار محبوس در بند زنان زندان اوین و نایب رییس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر به همسر نازنین زاغری نامهای نوشت و در این نامه از نازنین زاغری و همسرش و اعتصاب غذایشان حمایت کرده است.
نازنین زاغری از ۲۵ خرداد در اعتراض به ادامه حبس غیرقانونیاش دست به اعتصاب غذای (تر) زد و همزمان با وی ریچارد راتکلیف، همسرش نیز دست به اعتصاب غذا زده و روبهروی سفارت جمهوری اسلامی در لندن تحصن کرد.
زاغری و همسرش امروز به اعتصاب غذای خود پایان دادند.
زاغری ۱۵ فروردین سال ۱۳۹۵ توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه کرمان به همراه دختر خردسالش در فرودگاه امام خمینی بازداشت و به کرمان منتقل شد. سپاه ثارالله کرمان ۲۶ خرداد سال ۹۵ طی اطلاعیهای از این دستگیری به عنوان “یکی از سرشبکههای اصلی وابسته به بیگانگان که مأموریتهای مختلفی در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان نظام” انجام داده بود، یاد کرد و مدعی شد: «وی با عضویت در شرکتها و مؤسسات بیگانه در طراحی و اجرای پروژههای رسانهای و سایبری با موضوع براندازی نرم نظام مقدس جمهوری اسلامی مشارکت داشته است. نامبرده یکی از سرشبکههای اصلی مؤسسات معاند بوده که تحت هدایت و حمایت سرویسهای رسانهای و جاسوسی دولتهای بیگانه فعالیتهای مجرمانه خود را طی سالیان گذشته انجام داده است.»
او به “توطئه علیه نظام” متهم شد، اما این اتهام را رد می کند و می گوید برای آشنایی دخترش گابریلا با پدر و مادر خود به ایران رفته بود.
نامه نرگس محمدی به همسر نارنین زاغری:
آقای رتکلیف؛
مدتی است در مقابل سفارتخانه کشورم به تحصن و اعتصاب نشسته اید و نازنین هم در زندان اوین اعتصاب غذا کرده است. اعتصاب نازنین، تظلم خواهی یک مادر در هراس از دست دادن فرزند و اعتصاب شما، شرف و غیرت انسانی است و از ان حمایت می کنم.
روز پنجم دی ماه سال ۹۵ که برای تحویل گرفتن زندانی به دفتر بند فرا خوانده شدم، زنی جوان و تکیده را دیدم که روی صندلی نشسته بود، زندانبان معرفیش کرد: نازنین زاغری، بوسیدمش و به آغوش کشیدم و خوش آمد گفتم. گفت از کجا مرا میشناسی؟ گفتم شما مادر کودک ۲۲ماههای هستی که پیشتر خبرت را شنیده بودم و از صمیم قلب برای صبر و تحملت در فراق فرزند خردسالت دعا کردهام.
به واقع علاوه بر هموطن و هم بندی بودن با نازنین، آنچه حلقه وصل قلب من با نازنین شد، مادر بودن او بود.
نازنین روزهای اول در تخت دوم اتاق دو مجاور تخت من بود. شبها تا صبح می نشست و نمیخوابید و رنج عمیق او قابل وصف نبود. اشکهای نازنین وقتی نام گیسو را بر زبان می راند، هرگز از خاطرم نخواهد رفت.
آقای رتکلیف؛
نازنین سه سال و نیم است که رنج جدایی از شما و دوری و حسرت از فرزند خردسالش را تحمل کرده، اما گیسوی کوچکش به زودی میبایست برای شروع تحصیل، کشور ایران را ترک کند و نازنین، درد جدا شدن از گیسو را با اعتصاب غذایش به فریاد در آورده است . اعتصاب نازنین علیه کسی نیست. فریاد مادری است که ضمن تظلم خواهی از مسوولان هر دو کشور، نتوانستن تحمل درد کوچ و فراق پرستوی کوچکش را فریاد میزند و این ننگ جامعه بشری و لکه سیاهی بر عملکرد مسئولان است .
آقای رتکلیف؛
من مادری هستم که چهار سال پیش کودکان خردسال دو قلویم به دلیل حبس طولانیم کشورم را ترک کردند و سالهاست در حسرت دیدارشان به سر میبرم و رنج عمیق یک مادر را در از دست دادن دیدار کودکانش با تمام وجودم چشیده ام و رنجی عمیقتر از آن را تجربه نکردهام. می دانم هراس نازنین از روز پرواز گیسو به لندن و ندیدن او تا روز آزادی بی شباهت به جان کندن نیست.
متاسفم اما باید بگویم حکومت سرزمین من مادرانی را به حبس کشیده است که هر یک روز از حبس آنها، برگی تاریک در حکومتشان خواهد بود. کودکانی که در حسرت مادران بزرگ میشوند و مادرانی که در رنج دوری از فرزندان روزگار سپری میکنند.
یکی از آنها مادری است به نام مریم اکبری منفرد که ۱۰ سال است بدون حتی یک روز مرخصی از لذت در کنار کودکان خود بودن محروم است و همچنان در حبس به سر می برد. مادرانی چون آزیتا رفیع زاده و فاطمه مثنا که همراه شوهرانشان در زندان بوده و کودکان بی پناه و خردسالشان به تنهایی زندگی میکنند.
متاسفم، اما حکومت سرزمین من ۴۰ سال است که با زنان و مادران این سرزمین چنین کرده است. ما در این کشور در ستیز با استبداد حتی در حسرت آزادی و زندگیِ همسران و کودکانمان ایستادهایم و خرسندم زنان و مردان با غیرتی چون شما به موجب شرف انسانی صدای مظلومیت این زنان و مادران در بند هستید.
شما در مقابل سفارت کشور من ایستادهاید و صدای تظلم خواهی مادری در هراس از جدایی از کودک خردسالش شده اید اما بدانید مردم سرزمین ایران مردمانی پر مهر و عشق و با فرهنگی انسانی هستند و شهروندانش با هر دین و مرام و آیینی پایبند و مروج صلح اند و آنچه از حکومت ایران می بینید و دردی که متحمل شده اید عمیقا موجب درد و رنج ماست.
نرگس محمدی-زندان اوین-تهران