مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج، طی نامهای سرگشاده با عنوان “تاریخ ما لبریز شکنجه است” در خصوص اطلاع رسانی از شکنجههایی که در زندانهای ایران صورت گرفته، مینویسد: «افشای شکنجه و بیان آنچه بر ما گذشته یک دادخواست تاریخی و شورشی علیه وضع جنایت بار و فاجعه آمیز موجود و به مثابه پتکی است که بر سر اعتبار امر بدیهی شکنجه فرود میآید».
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، مجید اسدی، در نامهاش نوشتهاست: «این بخشی از تعهد مبرم و فوری ماست که ما را از اعماق دهلیزهای شکنجه بیرون میکشد و در تحلیل نهایی، وضعیتی انسانی را برقرار میسازد».
لازم به توضیح است؛ طی روزهای اخیر، اسماعیل بخشی، یکی از کارگران نیشکر هفتتپه، از اعمال شکنجه و ضرب و جرحش توسط بازجویان خبر داد و محمود علوی، وزیر اطلاعات را به یک مناظره زنده تلویزیونی دعوت کرد. پس از انتشار نامه اسماعیل بخشی، در شبکههای اجتماعی، شمار زیادی از زندانیان سیاسی و فعالان حقوق بشر طی نامههای گوناگون، خبر از شکنجه خود یا نزدیکانشان، طی روند بازجویی یا دوران محکومیتشان دادهاند.
مجید اسدی، یکی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر، در همین خصوص نامهای منتشر کردهاست که نسخهای از آن برای انتشار در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، قرار گرفتهاست.
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:
“ تاریخ نسل ما لبریز شکنجه است.
استبداد منهای شکنجه، تناقضی است به همان اندازه سخیف و مشمئز کننده که گفته شود در ایران زندانی سیاسی نداریم اگر بخواهیم مفهوم شکنجه را حتی تقلیل دهیم و تنها بر پایه تعاریف و تصورات عام و معمول بگیریم، آنگاه به محض شنیدن این واژه بی درنگ معادلهای آن از اعدام، زندان و انفرادی تا شلاق و تحقیر و توهین به سرعت در ذهن ما سر ریز میشوند. این واژهها، خودبهخودی در حافظه ما جای نگرفتهاند، بلکه حاصل تجربههایی هستند که آنها را زندگی کردهایم و یا شاهدش بودیم. به واقع حیات نسل ما درون دالانهای سیاه شکنجه تکوین یافته بی آنکه پیش از این از وجودش متعجب شده باشیم و از این روست که افشای شکنجه و بیان آنچه بر ما گذشته یک دادخواست تاریخی و شورشی علیه وضع جنایت بار و فاجعه آمیز موجود و به مثابه پتکی است که بر سر اعتبار امر بدیهی شکنجه فرود میآید. این بخشی از تعهد مبرم و فوری ماست که ما را از اعماق دهلیزهای شکنجه بیرون میکشد و در تحلیل نهایی، وضعیتی انسانی را برقرار میسازد.
حال دیگر بگذارید که به حاشا و انکار برخیزند و افشای شکنجه را با تهدید به شکنجه پاسخ دهند. اما مگر میتوانم از شکنجه زنی سخن نگویم که در سال ۸۷، ضجههای مظلومانه و بی پناهش در زیر آوار مشتها و لگدها و رگبار رکیکترین الفاظ در چنبره چندین نرینه میرغضب، سکوت سنگین شبانه انفرادی های ۲۰۹ را در هم میشکست؟ یا از دیدن زخمها و شیارهای کبود و خونین به جا مانده از کابل و شلاق بر بدن ستار بهشتی و ۴۱ ماه انفرادی بیوقفه غلامرضا خسروی که یک سال آن در سلولی تنگ و تاریک گذشت و اعدام سبعانهاش لب فروبندم؟
مگر میشود از نعرههای گارد و باران باتومها بر سر و صورت زندانیان دست بسته ۳۵۰ در آن پنجشنبه سیاه ۹۳ یا تحقیر و استهزا و انفرادی زندانیان گوهردشت و سرقت و تاراج اموال و وسایل شان در مرداد ۹۶ به انزوای ننگین سکوت فروغلتم؟ نه نمیتوانم از زجرکش کردن زندانیان بیمار، از محرومیتهای عامدانه و کینه توزانه درمانی در قبال بیگناهانی که در زندان بیمار شدند و بیماریشان به فاجعه کشید؛ از محسن دگمه چی از آرش صادقی دم برنیاورم. حمله شبانه آن ۱۰ تن اجامر با شکستن در – به خانه ما در بهمن ۹۵ و ضرب و شتم پدری بیمار همراه با توهین و فحاشی و تهدید من با اسلحه در حضور خانواده نامش اگر شکنجه نیست پس چیست؟ به یقین، مردم و تاریخ داوری خود درباره این مشت از خروارها نمونه و تجربه را خواهند کرد، چرا که این ها روایت زندگی همه ما شاهدان و قربانیان شکنجه است. پس باید که علیه شکنجه و شکنجه گران در صحن دادگاه ذیصلاح خلق به شهادت و دادخواهی برخاست. بدین طریق است که درهای این تاریک خانه ظلمت و ارعاب استبداد خرد میشود و احساس شکنجه دیگر در وجود هیچ کس لابه بلای روزمرگیهای فروبرنده نمیمیرد بلکه آتشفشان خشمی میشود که بساط ضد انسانی شکنجه و شکنجهگر را به آتش میکشد و میهنی آزاد و بیشکنجه از دل آن خواهد رویید.
مجید اسدی
چهرشنبه ۲۶ دی ۹۷
زندان گوهردشت کرج”
مجید اسدی ساعت ۱۰ شب ۳۰ بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در منزل خود در کرج از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
نیروهای امنیتی در زمان بازداشت آقای اسدی ضمن توهین به مادر این زندانی، باوجود بیماری و ضعف جسمی پدر وی که به تازگی عمل پیوند کبد را انجام داده بود، با او درگیر شدند و به پای وی آسیب رساندند.
این فعال سابق دانشجویی پیشتر نیز در تاریخ ۱۸ تیرماه سال ۸۷ در مراسم هجده تیر بازداشت و به مدت ۵۲ روز در سلول انفرادی نگهداری شده بود.
حکم دادگاه بدوی وی در رابطه با پرونده ۱۸ تیرماه، در اردیبهشت ماه ۸۹ به وی ابلاغ شد که طی این حکم از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. باوجود ارسال درخواست تجدید نظر، بدون اینکه حکم نهایی به او ابلاغ شود، وی برای اجرای حکم به زندان فرا خوانده شد و از تاریخ ۱۳ مهر ماه ۹۰ تا خردادماه سال ۹۴ در زندان بود.
مجید اسدی، پیام شکیبا دو تن از فعالان سابق دانشجویی و محمد بنازاده امیرخیزی از زندانیان سیاسی شناخته شده در زندان رجایی شهر کرج از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران مجموعا به تحمل ۲۸ سال حبس تعزیری و ۴ سال تبعید محکوم شدند. در این دادگاه که به ریاست قاضی ماشالله احمدزاده برگزار شدهبود، مجید اسدی به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی” و “تبلیغ علیه نظام” به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد و سپس حکم ۶ سال حبس او در دادگاه تجدیدنظر عینا تایید شد.
مجید اسدی فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی است و عضویت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد را در کارنامه خود دارد.
او که از بیماری «التهاب حاد ستون فقرات و دستگاه گوارش» در رنج است، همچنان از درمان مناسب محروم مانده و از زمان انتقال به زندان رجایی شهر کرج نیز قرص های مورد نیاز خود را منظم دریافت نکرده است.
برای عضویت در تلگرام کمپین اینجا کلیک کنید.
مطالب مرتبط: