همزمان با سالروز کشته شدن ماموستا محمد ربیعی یکی از دیگر از قربانیان قتلهای زنجیرهای، اجلال قوامی روزنامه نگار اهل سنندج، طی دلنوشتهای در سوگ این روحانی اهل سنت، ضمن گرامی داشت نام و یاد وی در قسمتی از دلنوشته، آورده است: «افسوس که بهار عمرش به خزان گرایید و به سوی دوست شتافت و دشنه شب پرستان وجود نازنین اش را از ما گرفت اما یاد، نام و راه و منش او هماره جاریست.»
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، در سالروز ترور ماموستا ربیعی امام جمعه اهل سنت کرمانشاه که “در ۱۲ آذر ۱۳۷۵ توسط نیروهای امنیتی و با تزریق آمپول کلرید پتاسیم به قتل رسید،” اجلال قوامی دلنوشتهای منتشر کرده که متن کامل آن در ذیل میآید:
«جانم از اشک تر شده است
برای روح بلند ماموستا ربیعی
روزی در یک صبح آرام، چیزی بود که دلم گواهی خبری را می داد.گویی بر لب همه اشیا عالم ،حرفی برای گفتن بی قراری می کند.
در چهره آرام و زلال آسمان سایه ناپیدای رازی افتاده است. چنین می نمود که همه چیز در انتظار گنگی دقیقه شماری می کند، اما در آرامشی آنچنان عظیم که جاودان می نمود،هیچ حادثه یی را باور نمی توانستم کرد.
گویی پرنده یی غیبی در حنجره اش می نالد، حرف می زد و من صدای سایش بالهای کبوتری هراسان را در آرامش گنگ مغرب می شنیدم. حرف می زد و من که تمام حضورم مخاطبش شده بود،گویی می نالد.
سخنش همچون دم مغان زمزمه موبدان،اوراد ساحران دلم را خبر می کرد و من های های گریه را در نهان خویش خاموش می شنیدم.
او سخن می گفت و من اندک اندک فروغ آتشناک و بی قرار وی را احساس می کردم.خاموش شد ومن احساس کردم که چندان در خویش پنهان گریسته ام که جانم از اشک ترشده است و غبار آرامش از دیوارهای قلبم شسته است.
نجیب بود و آرام می نشست وبه سخنان دیگران گوش می داد اما وقتی زبان می گشود،دیگران همه گوش می شدند وسخنان دلنشین او در جان عطشناک خلایق می فتاد.
راههای تازه در افق تاریکی می گشود وبرای اصلاح کوه صبر بود و راههای متنوع ابداع می کرد و قوت اخلاق به دیگران ارزانی می داشت.
افسوس که بهار عمرش به خزان گرایید و به سوی دوست شتافت و دشنه شب پرستان وجود نازنین اش را از ما گرفت اما یاد،نام و راه و منش او هماره جاری ست.»
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت رو باک نیست
تو بمان آنکه چون تو پاک نیست
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
اجلال قوامی
لازم به ذکر است که؛ ماموستا محمد ربیعی روز یکشنبه ۱۲ آذرماه ۱۳۷۵ ساعت ۱۲:۳۰ ظهر به قصد رفتن به محل کارش در صدا و سیمای استان کرمانشاه از منزل خارج شده و دیگر به خانه باز نگشت. پس از آن، یک شب جنازهٔ او در کنار ماشینش در ترمینال سنندج-تهران بهطوریکه عمامهاش زیر سر و عینک و عبایش بر روی سینه او بودهاست پیدا میشود.
پزشکی قانونی ابتدا اعلام کرد او از طریق آمپول و سم کشته شده اما بلافاصله اعلام کرد که او به مرگ طبیعی درگذشتهاست. وی از قربانیان قتلهای زنجیرهای ایران بهشمار میرود و نام او بارها در سالهای ۷۷ تا ۸۰ در مطبوعات ذکر میشد و همچنین در گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل در ایران در ۲۸ دی ۱۳۷۸ نیز به کشتهشدن علمای اهل سنت اشاره شدهاست.
اجلال قوامی فعالیت روزنامهنگاری را از سال ١٣٧٩ با روزنامه ایران آغاز نمود و هماکنون یکی از روزنامهنگاران سرشناس کُردستان به شمار میرود.