مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر، با انتشار نامهای، نوشتهاست: “در خلاء وجود اقتدار و مشروعیت رژیم، به طور قانونمند، دار و درفش سرکوب که پیش از این در پس پرده شعبده بازان فرهنگ ارتجاع پنهان بود، بی نقاب و سراسیمه به روی صحنه آورده شد تا فصل الخطاب و منجی وضع موجود گردد!”
او در نامهای که نسخهای از آن در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته، میگوید: “چند روز از آغاز تحریم ها میگذرد اما، زلزلهزدگان کرمانشاه یک سال است که در سرما و گرما، هنوز بیسرپناه و سرگرداناند؛ کارگران نیشکر هفت تپه سالهاست که درصدد خلع ید غارتگران مزد، کار و کارخانهشان در صف اعتصاباند؛ کردستان و خوزستان بر سر دار، سیستان و بلوچستان مدفون زیر خاک، مادران در سوگ فرزندان، معلمان در زندان و کودکان، دوره گرد خیابانها، آگهی فروش قلب و چشم و کلیه فراوان، جنگلها شوره زار، رودخانه ها و دریاچهها نمک زار… و همه اینها نتیجه گذشت تنها چند روز نمیتواند باشد بلکه، ماحصل سالها تجاوز و چپاول و سرکوب است.”
این زندانی سیاسی، معتقد است “در مسیر شورشها و عصیانها برای رهایی و آزادی، تمامی پیوندها، مرجعها و صورتبندیهای اجتماعی موجود، قوانین و سنتهای کهنه و پوسیده فرو میریزند، جریانها و نیروهای فرهنگی و سیاسی میرا از صحنه حذف خواهند شد و مردم، نمایندگان واقعی هنر خویش را رفته رفته با عبور از پروسهای خلاق بازخواهند بافت.”
متن کامل نامه مجید اسدی را بخوانید:
“فقدان مشروعیت، معنای دیگری از زوال هژمونیک و ایدئولوژیک یک ساختار خودکامه و به مثابه آخرین جان پناهی است که مواجهه تماما سرکوبگرانه دیکتاتور را با مردم، اجتناب ناپذیر میکند. نشانههای سقوط پی در پی این مواضع ایدئولوژیک – استراتژیک را از دیماه ۹۶ تا به امروز، میتوان در روندی تکامل یابنده و در تداوم و تکثیر قیامها و اعتراضات مردم و نیز در متن شعارهای آنان به خوبی مشاهده نمود.
در خلاء وجود اقتدار و مشروعیت رژیم، به طور قانونمند، دار و درفش سرکوب که پیش از این در پس پرده شعبده بازان فرهنگ ارتجاع پنهان بود، بی نقاب و سراسیمه به روی صحنه آورده شد تا فصل الخطاب و منجی وضع موجود گردد! تشدید و تداوم سرکوب برای پرکردن این خلاء وشکاف، با انگیزه تثبیت و حفظ اوضاع از سوی رژیم و به امید برقراری تعادلی ولو موقت و ناپایدار، بی تردید راه به خلق و ابداع فرهنگ ها و ارزش های نو از سوی مردم می برد، چرا که آلترناتیو ایدئولوژیک و فرهنگی، تنها در کوران مبارزه برای آزادی و نفی و تغییر وضع موجود پدیدار می شود و سرشت و سرنوشتی یکسان و یگانه با آلترناتیو سیاسی دارد. پیکار برای احیا و تعالی مناسبات و روابط انسانی ، شکل و محتوایی تازه از هنر و فرهنگ می آفریند. براین اساس، بریدن توده های مردم از ارزش ها ، الگوها و فرهنگ رایج و رسمی حاکم، آن چنان که وکیل الدوله های مجلس از آن تحت عنوان عدم اعتماد مردم نسبت به حاکمیت نام می برند و در هراسند، خبر از شکست ایدئولوژیک رژیم می دهد. از طرفی ، رژیم در خلال تسریع فرآیند افول مبانی و مواضع مشروعیت خود، پای مقوله ای به نام سلبریتی و طایفه ای از هنرمندان را به میان می کشد تا به سان خندق بلای هژمونی و اقتداری عمل کنند که هردم، آن را از دست رفته می بیند.
چند روز از آغاز تحریم ها میگذرد اما، زلزلهزدگان کرمانشاه یک سال است که در سرما و گرما، هنوز بیسرپناه و سرگرداناند؛ کارگران نیشکر هفت تپه سالهاست که درصدد خلع ید غارتگران مزد، کار و کارخانهشان در صف اعتصاباند؛ کردستان و خوزستان بر سر دار، سیستان و بلوچستان مدفون زیر خاک، مادران در سوگ فرزندان، معلمان در زندان و کودکان، دوره گرد خیابانها، آگهی فروش قلب و چشم و کلیه فراوان، جنگلها شوره زار، رودخانه ها و دریاچهها نمک زار… و همه اینها نتیجه گذشت تنها چند روز نمیتواند باشد بلکه، ماحصل سالها تجاوز و چپاول و سرکوب است.
از این رو، موضع گیری اخیر این کاست بسته هنر رسمی موجود، علی رغم ادعای انسان دوستی و بی طرفی اش، پیوند ارگانیک خود را با دستگاه حاکم به عریانترین شکل نمایان ساخت. از آنجا که این پیوند، به اعتبار برخورداری از انحصارات و رانت های ویژه این سالیان در تولید ، فروش و نمایش آثار، خصلتا واجد پایه های مادی و طبقاتی است ، در مرحله انقباض و ریزش نیروهای رژیم، سست و به تدریج گسسته خواهد شد. شعله ور شدن قیام ها و اعتراضات، تمامی تعادل ها و تضادهای فرعی پیش رو را در تحلیل نهایی به سمت و به سود بالاترین و اصلی ترین تضاد موجود یعنی همان تضاد میان مردم و حاکمیت، برهم خواهد زد.
فرانتس فانون میگوید: اصولا مبارزه، خود در جریان خود و در فرآیند درونی خویش، وجوه مختلف فرهنگ را توسعه می دهد و جهت های تازه ای به روی آن می گشاید. پیکار رهایی بخش ، اشکال ، ارزش ها و حدود سابق فرهنگ ملی را احیا و اعاده نمی کند. این پیکار که تجدید نظر اساسی در روابط میان انسان ها را خواهان است، نمی تواند اشکال و محتویات فرهنگی مردم را دست نخورده به حال خود بگذارد… ارزش این نوع نبرد در آن است که حداکثر شرایط را برای نشو و نما و ابداع فرهنگی فراهم می آورد.
بدین سان، در مسیر شورشها و عصیانها برای رهایی و آزادی، تمامی پیوندها، مرجع ها و صورت بندیهای اجتماعی موجود، قوانین و سنتهای کهنه و پوسیده فرو میریزند، جریانها و نیروهای فرهنگی و سیاسی میرا از صحنه حذف خواهند شد و مردم، نمایندگان واقعی هنر خویش را رفته رفته با عبور از پروسه ای خلاق بازخواهند بافت.
مجید اسدی
زندان گوهردشت
۲۳آبان ۹۷”
مجید اسدی ساعت ۱۰ شب ۳۰ بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در منزل خود در کرج از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
نیروهای امنیتی در زمان بازداشت آقای اسدی ضمن توهین به مادر این زندانی، باوجود بیماری و ضعف جسمی پدر وی که به تازگی عمل پیوند کبد را انجام داده بود، با او درگیر شدند و به پای وی آسیب رساندند.
این فعال سابق دانشجویی پیشتر نیز در تاریخ ۱۸ تیرماه سال ۸۷ در مراسم هجده تیر بازداشت و به مدت ۵۲ روز در سلول انفرادی نگهداری شده بود.
حکم دادگاه بدوی وی در رابطه با پرونده ۱۸ تیرماه، در اردیبهشت ماه ۸۹ به وی ابلاغ شد که طی این حکم از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. باوجود ارسال درخواست تجدید نظر، بدون اینکه حکم نهایی به او ابلاغ شود، وی برای اجرای حکم به زندان فرا خوانده شد و از تاریخ ۱۳ مهر ماه ۹۰ تا خردادماه سال ۹۴ در زندان بود.
مجید اسدی، پیام شکیبا دو تن از فعالان سابق دانشجویی و محمد بنازاده امیرخیزی از زندانیان سیاسی شناخته شده در زندان رجایی شهر کرج از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران مجموعا به تحمل ۲۸ سال حبس تعزیری و ۴ سال تبعید محکوم شدند.
مجید اسدی فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی است و عضویت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد را در کارنامه خود دارد.
او که از بیماری «التهاب حاد ستون فقرات و دستگاه گوارش» در رنج است، همچنان از درمان مناسب محروم مانده و از زمان انتقال به زندان رجایی شهر کرج نیز قرص های مورد نیاز خود را منظم دریافت نکرده است.