‍ چرا نظام آموزشی ما مصداق بارز کودک آزاری است

محسن عمرانی-کنار بالکن اتاق، سرمست از اجرای غرور آفرین تحصن آبان‌ماه توسط همکاران بودم. تحصنی با مؤلفه‌های، حضور زنان در صف اول مطالبه‌گری و تقویت روحیه تشکل‌پذیری در معلمان.

اما ته دل نگران وضعیت همکاران دستگیر شده و در اندیشه‌ی این‌که، آیا راهی وجود دارد ما به دولت‌مردان بفهمانیم که سعادت یک جامعه در گروه پویایی نظام آموزش و پرورش آن جامعه است.

توقف پراید همسایه همراه با صحبت‌های با صدای بلند پدر و مادر خانواده نظرم را به خود جلب کرد. پدر و مادری که با طرح سوالاتی، سعی در منصرف کردن فرزند خود از شرکت در مهمانی شب جمعه منزل پدر بزرگ را داشتند.
مادر: آیا مشقهایت را نوشته‌ای ؟
دختر: آره، معلم کم مشق گفته
پدر: کتاب تست زنی که برات خریدم هنوز باز نکردی !!
دختر با بغض: هنوز خیلی وقت تا امتحان دارم (از قرار معلوم دختر خانم همسایه ما کلاس ششم است)
مادر: تکلیف کلاس زبانت (انگلیسی) انجام بده!
دختر: اوم اوم، فردا انجام میدم.
در نهایت این دختر خانم همسایه ما بود که تسلیم شد و با بغض و هق هق وارد آپارتمان شد.
این تجربه هر روز خانوادهای ایرانی است.
اما چرا ؟

آیا با خود اندیشیده‌ایم که نظام آموزشی ما، چه از بعد فیزیکی و چه محتوایی مصداق بارز کودک آزاری است.

آنجا که کودکان مناطق دوزبانه مجبور به تحصیل به زبانی به‌غیر از زبان مادری خود هستند.
چه آنجا که کودکان ما مجبورند ساعت‌ها به‌روی نیمکت‌های چوبی و خشک در کلاس‌های بی روح و خشن و بعضا فاقد نور و دمای مناسب بنشینند.
به‌راستی آیا مطالب کتاب‌های درسی ما مایه‌ی نشاط و شادابی و بروز خلاقیت فرزندان ماست.
آیا محتوای درسی ما کودکان را با طبیعت آشتی می‌دهد ؟!
آیا فعالیت‌های پرورشی مدارس ما نظیر تئاتر و سرود و …_اگر در مدرسه ها باشد_ باعث بروز خلاقیت و شکوفایی استعدادهای کودکان ما می شود ؟!
آیا فرزندان ما بعد از پایان دوره تحصیلی خود فردی دارای تعادل روحی و مفید برای جامعه بشری هستند؟!
خوب بیا[د] داریم سالها قبل، دانش آموزان ما حداکثر یکسال قبل از دیپلم در تکاپوی کنکور بودند، اما امروز ما زندگی را برای کودکانمان از مقطع ابتدایی سراسر استرس کرده‌ایم و شب‌ها خواب از چشم آن‌ها ربوده‌ایم از ترس روبرو شدن با غول کنکور و جدیدا امتحانات ورودی مدارس نمونه دولتی و بعضا خصوصی.
آیا تحمیل دهها کلاس فوق برنامه بر کودکان فرصتی برای کودکی انها باقی می گذارد؟!

کاش مسئولین ما به این مهم و حقیقت پی می بردند که معلمان بزرگی چون محمود بهشتی، اسماعیل عبدی، محمد حبیبی، رسول بداقی و تمامی فعالین صنفی و در راس آن‌ها شورای هماهنگی معلمان ایران‌، خواسته‌ای جز بازگرداندن نشاط و شادی کودکی ربوده شده از کودکان این سرزمین، ندارند.
شادی و نشاطی که باعث پرورش انسان‌های توانا و خلاق جهت اداره و پیشرفت این سرزمین و خدمت به بشریت می‌شود.

محسن عمرانی
فعال صنفی از بوشهر
۱۳۹۷/۰۸/۲۴

منبع: معلمان عدالت‌خواه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید