علیرضا اعظمی- در باب عدم شفافیت، عدم اعتماد به دستگاه قضایی،امکان خطای رسانهای، سکوت و انکار فجایع و عادی سازی جنایات توسط سیستم حاکم:
هر ثانیه با خودم میگویم: “ننویس، ننویس، ننویس!”
اما چه کسی قرار است، بنویسد؟
برای کسی که سعی در نگاشتن حق دارد، قضاوت اطرافیان در قبال نوشتههایش، تاثیر و اهمیت چندانی ندارد.
اما حقیقتاً، چرک روی حقیقت را گرفته است.
کسی که تجاوز و آزار را دستاویز خودنمایی کند، دست کمی از متجاوز ندارد.
یک روز خبر میرسد: “دیوارِ مدرسهای در روستای دورافتادهی کردستان روی دختر بچهای ۷ ساله به نام دنیا ویسی آوار شد.”
این خبر به اندازهی کافی دردناک، مشکوک و قابل پیگیری مسببین و مصوبین است.
از آنجا که پرستار بیمارستان مربوطه، گزارشی از وضعیت قربانی دال بر وخامت جسمانی (خونریزی اندام جنسی و مشکوک به قتل) میدهد، غمِ این فاجعه دوچندان، و زمینهی پیگیری فراهم میشود.
اما نه بنده نه هیچکس دیگر به گزارش شفاهی و بدون مدرک پرستار استناد نمیکنیم، تا اینکه از طریق دوستان بومی،خبرنگاری محترم به نام خانم هدیه کیمیایی پیگیری، تجاوز و قتل را بر عهده میگیرد و پس از تماس با پزشک معالج خبر تلخ را تایید میکند.
تا این لحظه سند یا مدرکی از این فاجعه در دست نیست، ولی داستان هم به همینجا ختم نمیشود، منابع محلی و اقوام نزدیک از جمله عموی قربانی و یک کودک ۷ سالهی دیگر (که این خود استفادهی ابزاری از کودک محسوب میشود و صحبتهای کودک به عنوان شاهد،وجههی رسمی ندارد) این ماجرا را تنها به فروریختن دیوار مدرسه، در حالی که دخترک برای آوردن توپ زیر دیوار رفته بود،ختم میکنند.
در سوی دیگر، قبل از ارائهی مدارک و شواهد مستند، خبر اولیه به سرعت و بر مبنای گزارش پزشک و خبرنگار منتشر میشود.
تا اینجا هدف همه روشن شدن وضعیت،و پیگیری مسببین است.
گزارش پزشکی قانونی، دست کم تا دوهفته انتظار میطلبد (که بنده،شخصا گزارش این ارگان که در جنایات جمهوری اسلامی نقش دارد را فاقد اعتبار میدانم)
در کسری از ثانیه همه چیز عوض میشود.
همچنین پدر و مادرِ قربانی با اطمینان کامل، قبل از گزارش رسمی پزشک و اتمام پیگیری پرونده،بحث تجاوز و قتل را کاملا رد میکنند.
در اینجا باید اضافه کنم که در انکار چنین وقایع وحشتناکی توسط خانوادهها دو علت دخیل است:
اولی: بحث سنت و آبرو
دومی: فشارهای احتمالی از سوی سیستم
پس از ورود شورای شهر و مسئولین
ذیربط به ماجرا، فاجعه از اساس زیر سوال رفته و انکار میشود.
شخصیتهایی مانند خانم مهناز افشار ، رسانههای معتبر و فعالین مدنی و شبکههای اجتماعی از جمله بنده، در مقام پیگیری و افشاگری بر طبق گزارش خبرنگار، فاجعه را منتشر کرده بودیم (تنها بر مبنای وظیفه انسانی) در معرض اتهام قرار میگیریم.
ناگهان خانم خبرنگار یا بعلت فشارهای وارده و تهدیدات، یا به علت باخبر از شدن از عدم صحت گزارش ناگهان خبر مربوطه را پاک میکند و همزمان، خانواده و اهالی گرماش به سرعت در انکار خبر تجاوز میکوشند.
بنده بخاطر ادامه پیگیری و مختومه نشدن این جنایت، توییت مربوطه را پاک نمیکنم و در زیر توییت به نشانهی ادامهی پیگیری اصلاحیه مینویسم تا ماجرا برایم شفاف شود.
آرزوی همهی ما این است که چنین جنایاتی در کشورمان رخ ندهد،اما اگر رخ داد و انکار شد چه؟
اگر در سیل اخبار بد،حقی ناحق شد چه؟
در اینجا فاجعهای مهلک تر به نام سکوت رقم می خورد خواست شفافیت و روزنهی امید برای پیگیری کور می شود و از احساسات خانوادهها سواستفاده میشود،که مبادا حرفی بزنند!
هنرمند، خبرنگار و فعال مدنی شریف را به استهزا گرفته و سکوت را حاکم میکنند، تا اصل فاجعه و مسببین فراموش شوند.
پیگیری و خواست شفافیت وظیفهی انسانی اصحاب رسانه است و بخاطر عدم شفافیت سیستم قضائی حاکم بر ایران امکان خطا و نشر اخبار نادرست هم وجود دارد.
در انتها اگر در مسیر شفافسازی و برای پایمال نشدنِ خون دنیا ویسی، احساسات خانوادهی ویسی را با نشر خبری کذب که منبع آن نبودهام، ناخواسته شکسته باشم عذرخواهی میکنم و دست مادر داغدار را میبوسم.
تمام تلاش ما و امثال ما بخاطر دنیایی بهتر و پایان کابوس دنیاویسیهاست و همهی ما تاوان عدم شفافیت و فساد سیستماتیک را پس میدهیم، پس انگشت اتهام را از روی افراد برداریم و به سمت سیستم فاسد نشانه بگیریم.
سمت حق بایستیم، حتی اگر در این سو تنها باشیم.
«علیرضا اعظمی»
اشاره: مسوولیت محتوای نوشتارها و مقالههای ارسالی، بر عهده نویسنده است و کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در ایران، دیدگاهها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزشگذاری نمیکند.
راه ارتباطی با کمپین:
kampain82@gmail.com