پیام تاثیرگذار نرگس محمدی مدافع زندانی حقوق بشر در مراسم جایزه ساخاروف

زندانی عقیدتی نرگس محمدی قادر نبود به صورت شخصی برای شرکت در مراسم پذیرش جایزه ساخاروف در شهر کلمبوس ایالت اوهایو، جایی که انجمن فیزیک امریکا این جایزه را به او اهدا خواهد کرد، حضور پیدا کند، اما پیام قدرتمندی را برای مراسم فرستاد.

نرگس محمدی در نامه پذیرش این جایزه که توسط نیره توحیدی استاد دانشگاه در این مراسم می‌شود نوشته است: «نه ناامید هستم و نه بی‌انگیزه. نمی‌توانیم تلاش نکنیم. هنوز عمیقا ایمان و امید دارم که تلاش‌های خستگی ناپذیر فعالان مدنی، روزی به ثمر خواهد نشست. در انتظار ان لحظه‌ای هستم که پس از ازادی در کنار سایر همکارانم، به فعالیت در نهادهای مدنی ادامه دهم. راه رسیدن به دموکراسی در جامعه ایران نه جنگ و خشونت، و نه دخالت نظامی کشورهای خارجی، بلکه تحقق جامعه مدنی است. حکومت نیز بر این امر به خوبی واقف است. برای همین و به خصوص به خاطر ساختار غیر دموکراتیکش، از نهادهای مدنی مستقل وحشت دارد. حتی نهادهای صنفی چون انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، یا نهادهای حقوق بشری چون کانون مدافعان حقوق بشر و نهاد خیری‌های چون انجمن حمایت از کودکان کار را برنمی‌تابد.»

او که هم اکنون حکم ۱۶ سال خود را در زندان اوین سپری می‌کند در ادامه نامه خودنوشته است: «در کنج این سلول انفرادی، فروتنانه حمایت و سخاوت شما را بر خود درمی‌یابم و به تلاش‌هایم تا رسیدن به صلح و مدارا برای جامع‌های متکثر و بر مبنای احترام به حقوق بشر ادامه می‌دهم.»

نرگس محمدی، ۴۵ ساله، دارای فارغ‌التحصیل رشته فیزیک از دانشگاه امام خمینی است. او در سال ۱۳۸۸ به دلیل فعالیت‌های عمومی خود در دفاع از حقوق زنان و ترویج حقوق بشر شغل مهندسی خود را در شرکت بازرسی فنی ایران از دست داد.

تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که فعال سیاسی است به همراه دو فرزندشان علی و کیانا در فرانسه زندگی می‌کنند. نرگس محمدی در تیر ۱۳۹۵ برای آنکه بتواند مقامات را مجبور کند که اجازه دهند او با فرزندان خودش تلفنی صحبت بکند دست به اعتصاب غذا زد.

خرداد ۱۳۹۴، آخرین مرتبه‌ای بود که محمدی با فرزندان خود ملاقات کرده است.

هادی قائمی مدیر کمپین حقوق بشر در ایران که خود فیزیکدان است و در مراسم اهدای جایزه ساخاروف به نرگس محمدی شرکت کرد، گفت:‌ «حتی دیوار‌های زندان ایون هم نتوانسته‌اند مانع این بشوند که نرگس محمدی همچنان پیشرو دفاع از حقو زنان و حقوق بشر باشد.»

نرگس محمدی ابتدا در سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و به ۱۱ سال زندان به اتهام «اجتماع، تبانی و اقدام علیه امنیت ملی»، «عضویت در کانون مداقعان حقوق بشر» و «تبلیغ علیه نظام» محکوم شد. حکم او در دادگاه تجدید نظر به شش سال زندان کاهش پیدا کرد و او سال ۱۳۹۲ به دلیل بیماری از زندان زنجان آزاد شد.

او در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ و دو ماه بعد از آنکه با کاترین اشتون مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سفارت اتریش در تهران ملاقات کرد و در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران صحبت کرد، دوباره بازداشت شد.

در شهریور ۱۳۹۵ دادگاه تجدید نظر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران او را به ۱۶ سال زندان به جرم عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، اجتماع، تبانی و اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام محکوم کرد. او باید ۱۰ سال از این مدت را در زندان باشد.

جایزه ساخاروف انجمن فیزیکدانان آمریکا، به افتخار آندره ساخاروف دانشمند و مخالف و ناراضی روسی تحت این عنوان نام‌گذاری شده، از سال ۲۰۰۶ به دانشمندانی که برای حفاظت از حقوق بشر به پا خواسته‌اند تعلق می‌گیرد. در سال ۱۳۹۶ این جایزه به محقق هندی راوی کوچیمانچی و در سال ۱۳۹۳ فیزیکدان ایرانی امید کوکبی این جایزه را دریافت کرد.

هادی قائمی گفت: «نرگس محمدی به عنوان یک الگوی شجاع برای نسل فعالان جوان ایرانی، هزینه سنگینی را برای فعالیت‌های مسالمت‌ آمیز پرداخته است است.»

در ادامه متن کامل سخنرانی نرگس محمدی آمده است:

نامه‌ای از یک زندانی عقیدتی، نرگس محمدی، از زندان اوین در تهران، ایران

چه چیزی می‌تواند به بهبود روحیه و حفظ امید زندانی‌های عقیدتی کمک کند بهتر از حمایتی که از مردم سرزمین‌شان و جامعه‌ی جهانی دریافت کنند؟ برای من به عنوان یک فعال حقوق بشر و حقوق مدنی، افتخار بزرگی است که از سوی دانشمندان برجسته‌ای چون شما در زمینه‌ای مشترک با تخصص من در جهان فیزیک، شناخته بشوم و جایزه «اندری ساخاروف» را همزمان با آقای «راوی کوچیمانچی» فیزیکدان دریافت کنم. تلاش او برای توسعه‌ انسانی و به خصوص برای محرومین و تنگدستان در هند، برای مردم زیادی در جهان الهام بخش بوده است.

وقتی در دانشگاه فیزیک کوانتوم می‌خواندم که درکی از جهان پیدا کنم، از لذت لبریز می‌شدم. اما همزمان ذهنم درگیر شرایط خفقان حاکم بر کشورم بود و ظلم و استبدادی که دانشگاه‌ها، روشنفکران و مطبوعات را در رنج و فشار قرار می‌داد. مثل خیلی افراد دیگر در دانشگاه‌مان، من هم احساس کردم باید به نبرد برای آزادی بپیوندم. آنچه ما امروز در ایران درگیر آن هستیم، استبدادی است که چندین دهه است که آزادی بیان و اندیشه را برنمی‌تابد. به نام مذهب، علم و خرد و حتی عشق را محدود و محکوم می‌کند. هر انچه که با مصلحت سیاسی و اقتصادیش همسو نباشد، تهدیدی علیه امنیت ملی و مضر برای جامعه می‌خواند و «حد زدن» بر هر ایدهی که خوش نمی‌دارد را امری ارزشی تلقی می‌کند.

استبداد، تنوع ایده‌ها را تاب نمیاورد؛ منطق را نه با منطق، استدلال یا گفتگو، بلکه با سرکوب پاسخ می‌گوید. منظور من از استبداد، حکومتی است که تلاش در تک صدایی کردن جامعه دارد: صدای اقلیتی حاکم و غالب، که به تکثر در جامعه اهمیتی نمی‌دهد.

منظورم از استبداد، قوهی قضاییه‌ای است که حتی به رعایت اصول قانون اساسی خودش پایبند نمی‌ماند و روشنفکران، نویسندگان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و مدنی را بدون برگزاری دادگاه و محکمه به حبس‌های طولانی محکوم می‌کند. از مثال‌های فراوانش می‌شود به حصر خانگی مرجع دینی محترمی چون ایت‌الله منتظری اشاره کرد و همچنین رهبران جنبش سبز، خانم زهرا رهنورد، آقای مهدی کروبی و آقای میرحسین که بدون هیچ محاکم‌های تا به امروز هفت سال است که در حبس خانگی هستند.

منظور من از استبداد قدرتی است که خود را مافوق قانون می‌داند و به عدالت و خواسته‌های ابتدایی وجدان انسانی بی‌اعتنا ست. حاکمی که استفاده از «شکنجه سفید» – حبس متهمان در سلول‌های انفرادی- را برای زندانیان سیاسی به امری معمول و رایج تبدیل کرده است. یک انسان را، تنها، در فضای ی تنگ و محدود برای مدت زمانی نامعلوم و نامحدود حبس می‌کنند؛ در فضایی که از نور و هوای سالم برخوردار نیست، و در آن هیچ صدا، بو و تحرکی وجود ندارد. به این شرایط فشار بازجویی، تحقیر، تهدید، فریاد، ضرب و شتم، توهین، خوراندن داروهایی نامعلوم و بدون برچسب، توهین‌های جنسی، بی‌خوابی ، ترس و اضطراب -همه برای گرفتن اعتراف اجباری- را اضافه کنید.

این سلول‌های انفرادی تنها در دسترس نهادهای امنیتی، نظامی و قضایی قرار دارند. آیا می‌دانید چه کسانی را در این شرایط قرار می‌دهند؟ افرادی که با سخن یا رفتار غیر خشونت آمیز خود با خواست قدرت حاکم مخالفت کنند. از تعداد انسان‌هایی که با ابتلا به بیماری‌های سخت از این سلول‌ها جان به در بردهند یا در انها جان باختهند اطلاعی نداریم. من به عنوان یک فعال مدنی یکی از هزاران قربانی این شکنجه هولناک هستم و به این نتیجه رسیده‌ام که سلول

انفرادی، با هدف شستشوی مغزی به کار گرفته می‌شود تا انسان‌ها در محرومیت از شرایط زیست طبیعی بشر، شاخصه انسان بودن یعنی افکار و عقایدشان را از دست بدهند یا سلامت جسمی و روحی و روانیشان به خطر افتد.

حکومت استبدادی، تنها بر عرصه سیاسی خود را تحمیل نمی‌کند. این استبداد از هر اهرم حکومتی برای نهادینه کردن تبعیض جنسیتی و جنسی، مذهبی، قومی و ایدئولوژیک به خصوص علیه زنان بهره می‌گیرد. با حمایت از سلطه مردسالارانه، تدوین و اجرای قوانین زن ستیز و حتی با فرهنگسازی کاذب و ناهمگون با هنجارهای عمومی جامعه، زنان را از حقوق انسانی و مدنی‌شان محروم می‌کند و مانع از فعالیت‌های اجتماعی انها می‌شود. بنابراین، وقتی زنی مثل من تصمیم به شکستن هنجارهای دیکته شده‌ی‌‌ آنها می‌گیرد، کنج زندان می‌افتد، محکوم به جدایی از فرزندانش‌ تا برای زنان دیگر آینه‌ی عبرت شود.

استبداد، در عرصه اقتصاد نیز نقشش را ایفا می‌کند. ایران، کشوری ثروتمند از فروش گاز و نفت است، اما میلیون‌ها ایرانی از استاندارهای معمولی زندگی محروم هستند. مدیریت بی‌کفایت و فساد افراد و دستگاه‌های دولتی منجر به بیکاری در ابعادی عظیم، فقر و محرومیت فراگیر مردم حتی از حقوق اقتصادیشان شده است.

به خوبی می‌دانم که جامعه‌ی فیزیک آمریکا، که این جایزه را به من اعطا کرده، بسیاری از دانشمندان و فیزیکدانان تراز اول جهان از اعضایش هستند، و زبانم از تقدیر و سپاس از موهبت شما قاصر است. من برای ساحت علم و اندیشنمدانی چون شما بی‌نهای تاحترام قائل هستم. تعمق برپرسش‌هایی چون روابط دیالکتیکی میان بودن و شدن به من الهام داده و باورهایم را استحکام بخشیده است .

انچه در اینجا می‌گویم نظرات پر شر و شور دوران دانشجویی یا دلنوشته یک زندانی خسته نیست، بلکه بازتاب تجربه‌های یک زن فیریکدان است که در عین حال برای برابری و حقوق بشر تلاش کرده است و در پی آن مورد تهدیدها، محرومیت‌ها، بازداشت‌ها، بازجویی‌های پی در پی بوده و در نهایت به ۲۳ سال زندان محکوم شده، که ۱۶ سال از آن هنوز باقی است. این احکام سنگین نه به موجب ارتکاب عملیات تروریستی و زیر زمینی -که قضات همین دستگاه قضایی هم تایید کرده‌ند- بلکه به خاطر پافشاری من بر تحقق جامعه مدنی و حقوق بشر صادر شده است. مورد من بنابراین به وضوح رفتار ناعادلانه ، خشن و غیر قانونی جمهوری اسلامی ایران را به تصویر می‌کشد.

دوستان گرامی،

شما اعضای یک نهاد مستقل علمی هستید و از موهبت ازادی برای تاسیس نهادهای مستقل مدنی برخوردارید. از همین روی اجازه می‌خواهم تا با شما درباره دو ضرورت و مطالبه در جامعه ایران سخن بگویم:

نخست، استقلال دانشگاه‌ها

تا زمانی که دانشگاه‌ها از حکومت مستقل نباشد، سیر طبیعی کسب دانش و رشد اندیشه امری اگر نه محال، بسیار دشوار خواهد بود. تسلط دولت و سیطره دین بر علم و اندیشه در ایران، یاداور دوران قرون وسطا در اروپا است. در ایران، نهادهای علمی (دانشگاهها و اموزش و پرورش) تحت کنترل و سیطره نهادهای امنیتی، مذهبی و دولتی است.

ناشکیبایی و انحصارطلبی حکومت دینی، موجب رکود و تحدید ازادی پژوهش در دانشگاه‌ها شده است. دانشجویان در همه مقاطع، علاوه بر کسب صلاحیت علمی می‌بایست از فیلتر گزینش بر اساس افکار سیاسی و اعتقاداتشان نیز عبور کنند. اخراج اساتید و دانشجویان به دلیل مذهب و جهانبینی، به امری رایج تبدیل شده است. افراد معتقد به ایین بهایی، از حق تحصیل در دانشگاه‌های ایران محرومند.

فاجعه‌ی دیگر اینجاست که جوانان پس از گذراندن دوران تحصیل نمی‌توانند شغل مناسب پیدا کنند. جالب اینجاست که بیکاری در بین افراد با درجات بالای تحصیلی، به خصوص زنان بیشتر از دیگر افراد جامعه است. این امر باعث مسئله‌ی روز افزون فرار مغزها شده است. طبق امار یونسکو ایران بیشترین درصد فرار مغزها را دارد و این امر برای کشور من ضرب‌های جبران ناپذیر است.

دوم، نیاز به ساختن یک جامعه‌ی مدنی حقیقی

در ۲۲ سال گذشته، در یازده نهاد مدنی به عنوان عضو یا هیئت موسس فعالیت کرده‌ام. اکنون با حسرتی باور نکردنی نظاره‌گر پلمپ شدن درهای‌شان توسط حکومت هستم. اما نه ناامید هستم و نه بی‌انگیزه. نمی‌توانیم تلاش نکنیم. هنوز عمیقا ایمان و امید دارم که تلاش‌های خستگی ناپذیر فعالان مدنی، روزی به ثمر خواهد نشست. در انتظار ان لحظه‌ای هستم که پس از ازادی در کنار سایر همکارانم، به فعالیت در نهادهای مدنی ادامه دهم. راه رسیدن به دموکراسی در جامعه ایران نه جنگ و خشونت، و نه دخالت نظامی کشورهای خارجی، بلکه تحقق جامعه مدنی است. حکومت نیز بر این امر به خوبی واقف است. برای همین و به خصوص به خاطر ساختار غیر دموکراتیکش، از نهادهای مدنی مستقل وحشت دارد. حتی نهادهای صنفی چون انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، یا نهادهای حقوق بشری چون کانون مدافعان حقوق بشر و نهاد خیری‌های چون انجمن حمایت از کودکان کار را برنمی‌تابد.

به عنوان یک مدافع حقوق بشر، مانند میلیون‌ها ایرانی، از حکم اعدام بیزارم؛ از تبعیض و هرگونه بیعدالتی علیه زنان ازردهام؛ با هرگونه حبس و شکنجه‌ی فعالان سیاسی و حقوق مدنی در سلول‌های انفرادی مخالفم؛ و در برابر تعرض به حقوق انسانی سکوت نمی‌کنم. برای نهادینه کردن حقوق بشر و رسیدن به صلح بین مردم و حاکمان، من محرومیتم از آزادی و حقوق انسانیم را تاب خواهم اورد، گرچه جدایی از فرزندانم برایم رنجی کمتر از جانکندن نیست. من یک زنم، یک مادر، و با تمام زنانگی و عواطف مادرانگیم، در جستجوی جهانی عاری از خشونت و بیعدالتی هستم حتی اگر خود ده‌ها بار از خشونت و ناعدالتی رنج کشیدهم.

اندیشه‌ها و رویاها نمی‌میرند. ایمان و باور به ازادی و عدالت با حبس، شکنجه و حتی مرگ به پایان نمی‌رسد؛ و نیروی استبداد حتی به پشتوانه‌ی قدرت حکومت بر خواست ازادی چیره نخواهد شد. در کنج این سلول انفرادی، فروتنانه حمایت و سخاوت شما را بر خود درمی‌یابم و به تلاش‌هایم تا رسیدن به صلح و مدارا برای جامع‌های متکثر و بر مبنای احترام به حقوق بشر ادامه می‌دهم.

منبع

کمپین حقوق بشر در ایران

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

خروج از نسخه موبایل