آرش صادقی زندانی سیاسی محبوس در بند هشت زندان اوین که همچنان علیرغم وعده مسئولین جهت انتقال و بستری در بیمارستان با مخالفت سپاه پاسداران در بدترین شرایط جسمی در زندان اوین نگهداری می شود، در پی پخش مکرر برنامه های تبلیغاتی علیه او و همسرش و اتهامات غیر واقعی که در قسمت های مختلفی از بخش خبری صدا و سیمای جمهوری اسلامی منتشر شده است، طی نامه ای که نسخه ای از آن در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته است به شفاف سازی این اتهامات پرداخته است. این زندانی سیاسی در این نامه اشاره کرده است که علیرغم وضعیت وخیم جسمی اش پس از گذشت هفتاد و یک روز اعتصاب غذا در صورت بازداشت و بازگشت مجدد همسرش به زندان دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
متن کامل آرش صادقی را که نسخه ای از آن در اخیتار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته است را در ادامه بخوانید:
از آنجا که در تاریخ ۱۲/۱۰/۹۵ تلویزیون به اصطلاح ملی جمهوری اسلامی در بخش خبر شبکه دوم، برنامه های بیست و سی و اخبار ساعت ۹ شب شبکه اول با ساخت برنامه های تبلیغاتی به دستور کارشناسان امنیتی پرونده اینجانب و همسرم به تولید اخبار دروغ و متناقض پرداخته بودند که همین اخبار نیز توسط بعضی از افراد در جلسات رسمی و در بعضی سایت های خبری چون فارس نیوز و رجا نیوز تکرار شده بود، خود را ملزم میدانم که به این عوام فریبی و ظاهر سازی و پرونده سازی پاسخ دهم. چرا که تلویزیون و رادیو را نه برای قدرتمندان و سیاستمداران که برای مردم میدانم. که این حق نیز همانند همه حقوق دیگر از ما گرفته شده است.
۱- اینجانب آرش صادقی در بازداشت آخرم که در شهریور ۹۳ اتفاق افتاد نزدیک به هفت ماه در بازداشت اطلاعات سپاه بودم که بخش هایی از این زمان را درخانه های امن سپاه نگه داری میشدم. خانه های امنی که در سرتاسر تهران پراکنده اند و کاربرد های متفاوتی همچون زندان، کافی شاپ، استدیو صدا و سیما و غیره از آن انتظار میرود. در همین مکان بارها صدای گریه زنان را شنیده ام که به اقسام مختلف خودم نیز تحت شکنجه بوده ام. آنچه تحت عنوان بازسازی صحنه به اصطلاح حضور در کافی شاپ دیده اید، همان خانه امن قیطریه سپاه می باشد. در نامه بعدی شرح کاملی از شکنجه ها، آزار و اذیت خودم و همسرم در بند دو-الف و این خانه امن خواهم نوشت.
۲- از انجایی که همسرم گلرخ ایرایی همزمان با من درخانه شخصی مان بازداشت شد و بازجوهای سپاه با اطلاع از حساسیت و علاقه فی مابین ما دونفر از هیچ گونه آزار و اذیتی فرو گذار نبودند. به نحوی که برای گرفتن اعتراف تا پای اعدام همسرم به خاطر داستان چاپ نشده و منتشر نشده ای که در خانه مان پیدا کرده بودند، پیش رفتند. هر انسان عادلی از حال و روز ما در آن روز ها میتواند تصوری داشته باشد که چگونه مورد هجمه بدترین شکنجه های روحی و فیزیکی قرار گرفته بودیم.
۳- بحث همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین و پژاک: چگونه میتوان تصور کرد دستگاه امنیتی و صدا و سیما برای تخریب دو نفر پارا فراتر از دادنامه ی آن ها بگذارد و اتهاماتی را وارد کنند که هرگز در پرونده وجود نداشته است. بحث درباره همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین یا پژاک را آنقدر کودکانه و ساده لوحانه میدانم که حتی شرمم می آید به آن ها پاسخ دهم. وقتی مستندات دستگاه عریض و طویل قوه قضاییه و اطلاعات سپاه، صفحه فیسبوک و کاور آن میباشد، چگونه میتوان سر پایین نینداخت و شرمگین نبود. آیا لازم است، بگویم دفاع از حق زندگی انسان ها لزوما دفاع از عقاید آن ها نیست؟
آیا لازم است بگویم چگونه میتوان چشم بر اعدام بست و همزمان خود را بشر نامید؟ بنده و خانم گلرخ ایرایی به عنوان دو فعال حقوق بشر ورای عقاید و آرمان های افراد وظیفه خود میدانیم به نسبت ظلمی که به هموطنانمان و ورای آن هر انسانی روا داشته میشود، واکنش نشان دهیم. حال چه فرزاد کمانگر و شهرام احمدی یا زینب جلالیان باشد چه غلامرضا خسروی و امثال آنان.
۴- خنده دار ترین و مهلک ترین اشتباه برنامه سازان آنجا روشن میشود که بنده را در حال ملاقات با بهروز جاوید تهرانی نشان میدهند. در سال ۹۳! در حالی که این شخص در فروردین ۹۱ بعد از تحمل ۱۱سال زندان از ایران مهاجرت کرده است. پس چگونه میتوان او را دید در حالی که در ایران نبوده است؟ در زمان آزادیشان بنده در بازداشت اطلاعات بودم و عملا نمیتوانستم ملاقاتی با ایشان داشته باشم.
۵- نهایتا داستان مصاحبه پدرم با مسیح علینژاد موضوع دیگریست که بار ها به آن هم خودم هم پدرم واکنش نشان داده ایم. نمونه آن مصاحبه اخیر پدر با خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر هرانا می باشد. فکر میکنم اگر مصاحبه ها و تکذیبیه های ما مبنی بر اینکه پدرم آن مصاحبه را انجام داده، کفایت نکرده است، با ساده ترین تکنولوژی های روز دنیا که توسط کودکان نیز مورد استفاده است چه برسد به سیستم امنیتی به اصطلاح مقتدر کشور ما! میتوان با تجزیه و آنالیز صداها به راحتی این کشف بزرگ را به رخ همگان کشید!!
البته کیست که نداند بعضی پدرها و پسرها صدا و چهره هایشان به همدیگر شبیه است و این کوچک ترین دانایی در علم پزشکی است.
برخوردهای سیاه و فاجعه بار ماموران سپاه در بازداشت و بازجویی بر کسی پوشیده نیست. اما آنچه مایه ی تاسف است، مظلوم نمایی آنان است که در برنامه ها اخبار و جلسات متعدد زندانیان سیاسی و عقیدتی را با سناریوهای تکراری و پرونده سازیهایی معلوم الحال و همچنین به طرز فاجعه باری پیوند دادن بی ربط ترین چیزها با قانون اساسی و قضایی سعی دارند از خود چهره ای وفادار و از دیگران دشمن قسم خورده و گمراه بسازند. در این میان مردم نیز که سرگردان بین رسانه های داخلی و استفاده از فضای مجازی و ماهواره هستند، نمیدانند دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس آنان را.
در این آشفته بازاری که به وجود می آورند، تنها این خود زندانیان هستند که بی خبر از جهان اطراف و در حبس متضرر می شوند. چرا که هیچ دسترسی به فضای آزاد ندارند و تنها پکیج های خبری و بولتن ها و روزنامه های حکومتی برایشان تجویز میشود تا بخوانند و بدانند. صد البته این فضای تک بعدی توسط هزاران فرد حامی حقوق بشر و فعالین این عرصه شکسته شده و نوید روزهای بهتری را نیز میدهد.
به هرحال آنچه نوشته شد، تنها بخشی از دوران سختی است که بر ما رفته است و قصد نیز نه ذکر مصیبت بود و نه قهرمان سازی بلکه شفاف سازی آنچه گذشته است بر ما.
حال در این روزها که بیم بازداشت مجدد همسرم میرود که این خود بدعهدی آشکاری از جانب گردانندگان سیستم قضایی میباشد. میخواهم بدین طریق اعلام کنم و عهد ببندم که این بار نیز تا پای جان مصمم به ادامه ی اعتصاب غذا و از سرگیری مبارزه خود هستم. مطالبه ام آزادی خانم گلرخ ایرایی است نه بخاطر نسبت بین ما که به خاطر این ظلمی است که بر او رفته و میرود.
ایمان دارم هر قاضی عادلی نگاهی گذرا به این پرونده بیاندازد به ساختگی بودن اتهامات آن پی خواهد برد. با عنایت به سابقه ی فیزیکی و مشکلات متعدد کلیوی و ریوی آریتمی و ضایع شدن ماهیچه های قلب و استفراغ خون مکرر و مشکلات ثبت شده ی دیگر در پزشکی قانونی در هفتاد و دو روز اعتصاب گذشته و روزهای پس از اعتصاب، بنده این بار نیز با علم به خطرات و هر دم احتمال مرگ پیش میروم و اعتصاب غذای خود را بلافاصله با ورود گلرخ ایرایی به زندان شروع میکنم. فروزانی مشعل آزادی و خرد و دفاع ار کرامت و حرمت انسانی بهایی دارد به امید آن روزی که دیگر شاهد تعرض به ساحت انسانیت نباشیم.
آرش صادقی بند هشت زندان اوین
۲۴ دیماه ۹۵