ارژنگ داودی زندانی سـیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در زنجیره نامههای خود از زندان، درباره تفاهمنامه اخیر ایران و کشورهای گروه ۱+۵ در لوزان سوئیس یادداشتی نوشته است.
این معلم و نویسنده زندانی در بخش سوم از این نامه چهار قسمتی نوشته: « اینک نیز که پس از سال ها خوش خدمتی و خوش رقصی در آمریکا به منظور نجات رژیم بیگانگان حاکم بر ایران و نتیجتا تداوم مفت بری های خود و… به انجام مأموریت در کسوت وزیر خارجه فرا خوانده شده، پر مسلم است که منظور نظر اصلی او که بدون تردید چراغ خانه اش بیشتر در امریکا می سوزد، هرگز برای احقاق حقوق ایرانیان!؟ نبوده و نخواهد بود.…»
ارژنگ داودی به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
اتهام «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان» صدور حکم اعدام را برای این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به دنبال داشت.
ارژنگ داودی محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی آبانماه ١٣٨٢ بازداشت شد و زیر شدیدترین شکنجهها در سلولهای انفرادی زندان “٣٢٨” سپاه پاسداران، بند دو الف قرار گرفت. وی از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به ۱۵ سال زندان تعزیری، ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی، انفصال دایم از مدیریت مجتمع آموزشی- فرهنگی پرتو حکمت، ٧۴ ضربه شلاق و تبعید به زندانهای جنوب کشور محکوم شد.
اتهامهای اصلی ارژنگ داودی، راهاندازی و تاسیس «جنبش آزادی ایرانیان» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» است، هرچند اتهامات دیگری همچون نوشتن «مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسوولین نظام و روحانیون، توهین به مقدسات، و همکاری با خبرنگار کانادایی «جین کوکان» برای ساخت فیلم مستند «ایران ممنوع» نیز در پرونده ارژنگ داودی وجود داشت.
داودی در سالهای اخیر به زندانهای مختلفی تبعید شده است؛ از زندان اوین به زندانی در اهواز، از آنجا به بندرعباس و سپس به زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج تبعید شد. وی در مدتی که در زندانهای مختلف دوره محکومیت خود را میگذراند، بارها در اعتراض به وضعیت زندان، رفتار زندانبانان و اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران اعتصاب غذا کرده است.
این معلم زندانی در دوران سالهای زندان، بارها مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته است و بخشی از بینایی و شنوایی خود را در اثر این شکنجهها از دست داده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل نامهی ارژنگ داودی در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
با یاد خداا
ایرانیان جهان؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم، متشکل شویم.
ایران فروشی در دقیقه ۹۰
بازی بقا!؟ در وقت اضافه
نه خرده فروشی که عمده فروشی!؟ صد رحمت به قاجار
مروری بر دو یادداشت روز کیهان
شنبه ۱۳۹۴/۱/۱۵ و ۱۳۹۴/۱/۱۷
آهای سوپاپ های ریز و درشت اطمینان!؟
از قدیم گفته اند که قفل و کلید را برای آدم های حلال زاده می سازند، چون آدم های حرام زاده مثل گربه های دزد!؟ توو روز روشن هم از در و دیوار مردم، راست بالا می روند.
هم میهنان؛
۱_ خانواده جواد ظریف، اصلا و اصولا تووی باغ مبارزه با شاه نبودند. شخص وی نیز کمترین سابقه مبارزاتی، حتی در حد شرکت در یک راه پیمایی ساده را در انبان سیاسی خود ندارد. در سال ۵۶ که ۲۰ ساله بود برای تحصیل به امریکا رفت ولی در آنجا هم هرگز در هیچ تظاهراتی بر علیه رژیم ستمشاهی شرکت نمی کرد. او که خط و ربط سیاسی نداشت آن قدر از مرحله پرت و از انقلاب گریزان بود که حتی بعد از پیروزی انقلاب ۵۷، نیز سالها طول کشید تا انقلابی!؟ بشود.
این فرد که روح انقلاب را هرگز درک نکرد و با آرمان های آن نیز کاملا بیگانه بود، پس از پیروزی در آمریکا که ماند، خودطلبانه و سودجویانه به عنوان پادو به سلک کسانی درآمد که اصطلاحا، نمایندگان اولین دولت برآمده از انقلاب در امریکا قلمداد می شدند. یعنی که از همان ابتدای امر، بدون کمترین اهلیتی و صرفا با نیاتی فرصت طلبانه به مفت بری و مفت چری از کیسه ایرانیان مشغول شد. هنوز پس از گذشت ۳۷ سال همراه با خانواده اش از کیسه ایرانیان در مرغزارهای امریکا می چرد.
هم میهنان؛
کسی که از ۲۰ سالگی تا اینک که قریب به ۶۰ سال دارد در امریکا بوده و فرزندانش نیز در آنجا رشد کرده اند!؟ این فرد خودپرستی که بدون کمترین سابقه مبارزاتی، ریاکارانه توانسته نه تنها از پاکسازی های تمام عیار منسوبین به دولت موقت مهندس بازرگان به ویژه هیأت نمایندگی ایران در امریکا، مصون بماند بلکه به مرور خود را در حساس ترین جاهای ممکن جای دهد. به طوری که زیر گوش سازمان سیا در عرصه های متنوع دیپلماتیک به عنوان نماینده کشوری متخاصم!؟ حضور مستمر و مؤثر داشته و چنان بند بازی کند که هرگز عنصری نامطلوب!؟ قلمداد نگردد، چگونه می تواند بیشتر و پیشتر از آن که امریکایی باشد، ایرانی به حساب آید!؟
اینک نیز که پس از سال ها خوش خدمتی و خوش رقصی در آمریکا به منظور نجات رژیم بیگانگان حاکم بر ایران و نتیجتا تداوم مفت بری های خود و… به انجام مأموریت در کسوت وزیر خارجه فرا خوانده شده، پر مسلم است که منظور نظر اصلی او که بدون تردید چراغ خانه اش بیشتر در امریکا می سوزد، هرگز برای احقاق حقوق ایرانیان!؟ نبوده و نخواهد بود.
دست یازی به خیمه شب بازی های کنونی نیز صرفا برای تداوم هر چه بیشتر تمتعات شخصی و سوءاستفاده مادام العمر از انبان به غارت برده ایرانیان ملازده است و نه چیزی بیشتر. به همین خاطر لازم می بیـند اینک که گوی و میدان را در دستان بی کفایت دارد، خود را از جان کری نیز امریکایی تر جلوه دهد تا کمافی السابق بتواند هم از آخور بخورد هم از توبره!؟
مسلما امثال این میمون مقلد و مزدوران دو یا چند جانبه در میان امت نیم درصدی و باند ۵۰۰ نفره فقیه به وفور یافت می شود. زیرا ابوابجمعی سرگردنه داری خامنه ای و شرکا، تعمدا از میان کسانی دست چین می شوند که فاقد اراده مستقل بوده و دارای بهره هوشی معادل حضرات میمون!؟ باشند، تا در هنگام ضرورت اطمینان حاصل آید که مأموریت های محوله، طبق دستورات دیکته شده اربابان بزرگ جهانی، مو به مو و نقطه به نقطه عینا!؟ اجرایی می شود.
۲_ شیخ حسن فریدون معروف به روحانی هم پس از پیروزی انقلاب از انگلیس!؟ به ایران آمد. بلافاصله نماینده مجلس و سپس عضو هیأت رییسه آن شد!؟ در دوران جنگ نیز رفسنجانی که به نیابت از خمینی هندی امور جنگ را بر عهده داشت، عنان جنگ را به نمایندگی از خود و شاید به توصیه بریتانیای کبیر!؟ به او سپرد.
اینک که در اثر فشارهای داخلی به ویژه خیزش های پراکنده ولی جهت-دار مردم به ستوه آمده در سراسر کشور، طلیعه صبح “انقلاب دموکراتیک ایرانیان” رخ نموده است، طفلکی روحانی هم ولو به قیمت رو شدن دستان به مأموریت!؟ آلوده اش، بایستی به آب و آتش زده، خود را انگلیسی تر از دیوید کامرون به گونه ای جا بزند تا نه سانتریفیوژ بچرخد و نه اقتصاد!؟ ولی در عوض چرخ او و بخش قابل توجهی از مزدوران رژیم در کشور انگلیس خوب بچرخد. بدون تردید این مزدور بی وطن هم مثل حیوونکی هایی چون جواد ظریف و… چراغ خانه اش بیشتر در خاک بیگانگان می سوزد تا در آب و خاک میهن اهورایی.
هم میهنان؛
درست همان طور که خمینی هندی زاده و خامنه ای عراقی زاده خود را ایرانی جا زده اند، امثال لاریجانی ها، هاشمی شاهرودی، علی اکبر صالحی و… که عراقی الاصل هستند نیز حسب مأموریت های محوله!؟ از سوی اربابان خارجی، خود را ایرانی جا زده اند تا این ملت ملا و مکلا-زده را سرکیسه کرده، هر چه بیشتر به قهقرا و نابودی بکشانند.
به راستی چرا در قانون اساسی به صراحت آمده که رییس جمهور باید “ایرانی الاصل” باشد ولی برای رهبر!؟ که شخص اول کشور و همه کاره مملکت بوده، تمام اهرم های ریز و درشت قدرت و به تبع آن تمامی مقدرات ملت را یکجا در دستان خود دارد، شرط “ایرانی الاصل” بودن منظور نشده است!؟ این حقیقت به خودی خود می رساند که دست اندرکاران تنظیم قانون اساسی ایران، بیگانه زادگان و بیگانه پرستانی بوده اند که نه سهوا بلکه عالمانه و عامدانه چنین لکه ننگی را در تاریخ ایران برای همیشه حک کرده اند.
آهای حسین شیره ای:
دیدی که بالأخره بیگانه زادگان در معیت بیگانه پرستان رفتند توو بغل آمریکا!؟ جات خالی!؟ با آمریکاییان نشستند، فالوده خوردند، گل گفتند، قرار گذاشتند، قرارداد بستند!؟ ولی امثال تو نااهلان و نامحرمان!؟ را آنقدرها قابل ندانستند که حتی برای بعله برون و شیرینی خورون دعوت کنند!؟
آهای حسین شیره ای:
حتما یادت نرفته اوایل انقلاب، چه نامردی ها که نکردید و با سوءاستفاده از مشتی لومپن، چه موج سواری ها که نکردید، تمامیت خواهانه خود را متولی کل انقلاب جا زدید!؟ دست انقلابیون راستین را از همه جا کوتاه و همه جوره بریدید!؟ و تا آنجا که دست تان رسید حتی به جان هیچیک از آنان رحم نکردید!؟ حالا هم تو و بقیه نااهلان و نامحرمان امروز خیلی ناراحت نباشید، اصلا جز جیگر نزنید از این که آشکارا می بینید که از مشتی نااهل تر، نامحرم تر، نامردتر و تازه به دوران رسیده تر از خودتان رو دست خورده اید!؟ یادتان باشد که امام هندی تان گفت: “ملاک وضعیت فعلی افراد است”!؟
آری؛ حسین شیره ای به رهبر مافنگی ات هم بگو که: “چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد.” بگو که تازه اول کاره!؟ بگو که سحر نزدیک شده!؟ بگو که باش تا صبح “انقلاب سوم” بدمد!؟
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۲۰ فروردین ۱۳۹۴