محمد ذوالفقاری
شهروندان بهایی در ایران با جمعیت حدود سیصدهزارنفر بزرگترین اقلیت دینی را تشکیل میدهند. پیروان دین بهایی بنا به مبانی عقیدتی خود وارد سیاست نشده و حوزه فعالیتهای خود را به زمینههای فرهنگی و اجتماعی واقتصادی محدود میسازند. قانون اساسی جمهوری اسلامی دین رسمی کشور را اسلام دانسته و ایرانیان کلیمی، زرتشتی و مسیحی را به عنوان تنها اقلیتهای شناخته شده معرفی میکند. در عین حال، اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی بیان میدارد که `تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.`
اما عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی در راستای سرکوب و اعمال فشار علیه شهروندان بهایی در زمینههای گوناگون چنان بوده است که جامعه بینالمللی بهایی که بیش از پنج میلیون جمعیت دارد، وضعیت جاری شهروندان بهایی در ایران را با وضعیت یهودیان در آلمان دهه ۱۹۳۰ در آستانهی جنگ جهانی دوم مقایسه کرده و آن را پاکسازی فرهنگی به شیوه حذف بهائیت در ایران میداند. پیروان آیین بهایی در ایران یکی از گروههایی هستند که به طور مستمر و سازمان یافته مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. با این همه، مقاماتی که در نقض گسترده حقوق بهاییان دخالت دارند همواره از مصونیت مطلق برخوردار بوده اند و هیچگاه به دلیل نقض حقوق بشر پاسخگو نبوده اند.بهایی ستیزی درمیان متعصبان مذهبی کشور ما سابقه ای بیش از عمر جمهوری اسلامی ایران دارد. در واقع، انجمن های عمده مذهبی از جمله هیئت های موتلفه و به ویژه انجمن با نفوذ حجتیه که پیش از انقلاب سال ۵۷ نیز فعال بوده اند، فلسفه وجودی و محتوای اصلی مرامنامه و فعالیتشان مبارزه برعلیه بهاییت بوده است.
درطول ۴۰ سال گذشته، بهایی ستیزی همواره به شکل های گوناگون از جمله ممنوعیت از تحصیل، سلب مالکیت، جلوگیری از کسب و کار، زندان، قتل، ترور، اعدام و… تداوم داشته است. اما، چند سالی است که شیوه ای دیگر به این مجموعه آزار ها افزوده شده و آن تخریب و ویران کردن گورستان های بهاییان است.حمله به گورستانهای بهائیان و استفاده از بولدوزر در خراب کردن سنگ قبرها و با خاک یکسان کردن قبرستانها بطور تقریبا همزمان در شهرهای گوناگون نمیتواند اتفاقی باشد. اقدامی در این ابعاد نمیتواند کار چند نفر مسلمان متعصب باشد. اصولا چنین اقدامی نمیتواند دور از چشم نیروهای انتظامی و امنیتی رخ دهد. روشن است که این تخریبها نشانگر حمایت نیروهای اطلاعات از این عملیات است .این عملیات خشونتآمیز حاکی از نفرت به پیروان دین بهایی است که با آگاهی مقامات حکومتی و البته چشمپوشی آنان صورت میگیرد. نوشتن شعارهای حاکی از نفرت بر در و دیوارهای خانهها و یا محلهای کار شهروندان بهایی اگر با رضایت مقامات اطلاعات نبود نمیتوانست ادامه یابد.
نظام قضایی جمهوری اسلامی، غالبا بهائیان را بدون ارائه مستندات کافی با اتهاماتی چون “تبلیغ علیه نظام”، “جاسوسی”، “اقدام علیه امنیت ملی” تحت تعقیب قرار می دهد و طی دادرسیهای غیرمنصفانه و دادگاههایی که در آنها تشریفات قانونی نادیده گرفته میشوند، پیروان بهائی را با تمسک به آنها تحت فشار قرار میدهد.
حمله به پیروان آیین بهایی و نشر اتهامات واهی بدون ارایه مستندات از جمله فساد اخلاقیِ پیروان این آیین، ارتباط با دول خارجی که دولت جمهوری اسلامی با آنها رابطه دیپلماتیک ندارد مانند آمریکا و اسرائیل، توهین به پیروان و استفاده از الفاظ و ادبیات سخیف چون “فرقه ضاله”، “فرقه گمراه”، “فرقه شیطانی” نه تنها برخلاف اصول حرفهای و رسالت رسانهای است، بلکه سعی در ترویج فرهنگ بهایی ستیزی در جامعه و در میان متعصبین دینی دارد.
قصد من در این نوشته دفاع از عقاید دینی هموطنان بهایی نیست. هدف دفاع از حق آزادی عقیده و آزادی مذهب است که در حکومت دینی با انواع توجیهات شرعی و تبعیضات قانونی پایمال میگردد. قوانین حکومت دینی و فقر فرهنگی موجب سرکوب و نفی ابتدایی ترین حقوق انسانی هموطنان بهایی در طی سالیان گذشته گردیده است.
به موازات این ظلم های ناروا به نظرمی آید که جامعه مدنی ایران دارد کم کم از خواب غفلت بیدار می شود و درمی یابد که هرگونه پایمالی حقوق، حتی درمورد یک نفر، درحکم تضییع حقوق همگان است و باید دربرابر آن ایستاد.