مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی نامهای سرگشاده تحت عنوان “زنگ آزادی” به مناسبت اول مهر به زندانی شدن معلمان واکنش نشان داده است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج به مناسبت اول مهرماه طی نامهای سرگشاده به زندانی شدن معلمان واکنش نشان داده است.
وی در قسمتی از این نامه نوشته است: “چرا معلم در زندان است؟ چرا بچه ها در مدرسه نیستند؟ چه کسی معلم را زندانی کرده؟ نکند معلم را زندانی کردند تا بچه ها نتوانند به مدرسه بیایند؟ اگر اینطور است بچه ها را هم زندانی کنند یا اصلا مدرسه را زندان کنند که بچه ها دیگر بی معلم نباشند که دیگر بچه ها مجبور نباشند برای رفتن به مدرسه پول داشته باشند. ولی اگر معلم و دانش آموز انتخابشان فقر نیست ، انتخاب هم نکردند که به زندان بروند”.
متن کامل این نامه که به جهت انتشار در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته عینا در زیر میآید:
زنگ آزادی
زنگ اول مهر، زنگ نیمکت های خالی؛ سارا و فاطمه سرچهاراه گل می فروشند. علی و کامران را چند روز پیش تو پارک دیدند که فال می فروختند. کلاس، خلوت و بی سر و صداست. از معلم هم خبری نیست. یکی می پرسد: نرگس کجاست؟ دوستش جواب می دهد: پدرش زندان است، امسال به مدرسه نمی آید… این کلاس بدون معلم و آن بچه ها مگر کلاس می شود؟ معلم می گفت جای بچه ها سر کلاس درس است، هیچ چیز نباید آنها را از مدرسه بازدارد. ولی بچه ها پول ندارند که دفتر و کتاب بخرند. ” آنها که خودشان انتخاب نکردند که به مدرسه نیایند .نه انتخاب آنها فقر و بدبختی نیست “. این را آن روزها معلم می گفت.
زنگ دوم مهر، زنگ کلاس بی معلم؛ معلم هنوز نیامده. او دیگر نمی آید. او دیگر هیچ زنگی نخواهد آمد. امسال زنگ کلاس معلم در زندان به صدا درمی آید. او زندان است تا زندان را کلاس درس کند. معلم نمی خواست نمیکت کلاس خالی باشد. معلم غصه می خورد وقتی بفهمد نرگس و سارا و فاطمه امسال، سر کلاس درس حاضر نمی شوند. معلم زجر می کشد وقتی بداند علی و کامران دیگر نمی توانند به مدرسه بیایند. معلم به هم می ریزد اگر به گوشش برسد که همکارش به خاطر اینکه شب ها تا صبح مجبور است سرایداری کند ، هرروز خواب آلود به مدرسه می آید. معلم خشمگین می شد وقتی از معلمان همکارش که زندان هستند برای بچه ها صحبت می کرد. “وقتی معلم زندان است و دانش آموزان در چهارراه ها و خیابان ها ، پس تکلیف و درس مدرسه چیست؟” این را معلم ها و بچه های مدرسه از هم می پرسند.
زنگ سوم،زنگ آزادی؛ خروش و ولوله در کلاس بالا می گیرد.چرا معلم در زندان است؟ چرا بچه ها در مدرسه نیستند؟ چه کسی معلم را زندانی کرده؟ نکند معلم را زندانی کردند تا بچه ها نتوانند به مدرسه بیایند؟ اگر اینطور است بچه ها را هم زندانی کنند یا اصلا مدرسه را زندان کنند که بچه ها دیگر بی معلم نباشند که دیگر بچه ها مجبور نباشند برای رفتن به مدرسه پول داشته باشند. ولی اگر معلم و دانش آموز انتخابشان فقر نیست ، انتخاب هم نکردند که به زندان بروند. آن دستی که زندان را به جای مدرسه و فقر را به جای درس و خوشبختی می خواهد باید برید. معلم رفت تا آن دست را قطع کند اما دیگر برنگشت و درسش را همان وقت برای همیشه داد. معلم به بچه ها می گفت:” همش که نباید ترسید ، راه که بیفتیم ترسمان می ریزد”. و برای همین رفت تا ترسش بریزد ، تا دیگر زندان و فقر نباشد و مدرسه آزاد شود. سرمشق همه زنگ های امسال آزادی است. درس معلم این است.
مجید اسدی
زندان گوهردشت
چهارشنبه ۴ مهر ۹۷
مجید اسدی ساعت ۱۰ شب ۳۰ بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در منزل خود در کرج از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
نیروهای امنیتی در زمان بازداشت آقای اسدی ضمن توهین به مادر این زندانی، باوجود بیماری و ضعف جسمی پدر وی که به تازگی عمل پیوند کبد را انجام داده بود، با او درگیر شدند و به پای وی آسیب رساندند.
این فعال سابق دانشجویی پیشتر نیز در تاریخ ۱۸ تیرماه سال ۸۷ در مراسم هجده تیر بازداشت و به مدت ۵۲ روز در سلول انفرادی نگهداری شده بود.
حکم دادگاه بدوی وی در رابطه با پرونده ۱۸ تیرماه، در اردیبهشت ماه ۸۹ به وی ابلاغ شد که طی این حکم از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. باوجود ارسال درخواست تجدید نظر، بدون اینکه حکم نهایی به او ابلاغ شود، وی برای اجرای حکم به زندان فرا خوانده شد و از تاریخ ۱۳ مهر ماه ۹۰ تا خردادماه سال ۹۴ در زندان بود.
مجید اسدی، پیام شکیبا دو تن از فعالان سابق دانشجویی و محمد بنازاده امیرخیزی از زندانیان سیاسی شناخته شده در زندان رجایی شهر کرج از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران مجموعا به تحمل ۲۸ سال حبس تعزیری و ۴ سال تبعید محکوم شدند.
مجید اسدی فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی است و عضویت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد را در کارنامه خود دارد.
او که از بیماری «التهاب حاد ستون فقرات و دستگاه گوارش» در رنج است، همچنان از درمان مناسب محروم مانده و از زمان انتقال به زندان رجایی شهر کرج نیز قرص های مورد نیاز خود را منظم دریافت نکرده است.