گفتگو با صالح نیکبخت وکیل مدافع زانیار و لقمان مرادی زندانیان سیاسی کُرد محکوم به اعدام
صالح نیکبخت وکیل زانیار و لقمان مرادی دو زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام که از روز چهارشنبه ۱۴ شهریورماه ۹۷ به بند ۸ اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شده در گفتگویی با کمپین دفاع از زندانیان یاسی و مدنی از احتمال اجرای حکم اعدام این دو زندانی سیاسی ابراز نگرانی کرد. وی میگوید “من از این که این دو جوان را بدون انجام محاکمه در دادگاه، به جای دیگری منتقل کردهاند و وکیل و اعضای خانواده از محل نگهداری و وضعیت قطعی آنها خبری ندارند بسیار نگران هستم”.
در همین خصوص کمپین مصاحبه ای با وکیل این دو زندانی انجام داده است.
متن کامل این مصاحبه عینا در زیر میآید:
آقای نیکبخت سلام ممنون که مصاحبه رو پذیرفتید، بعنوان وکیل پرونده لطفا بفرمائید زانیار و لقمان در چه سالی و به چه اتهاماتی بازداشت و محاکمه شدند؟
زانیار و لقمان در سال ۸۸ به اتهام محاربه دستگیر شدند. این دو جوان که نسبت خانوادگی با هم ندارند و فقط تشابه فامیلی دارند در همان سال بعد از نزدیک به ۸ تا ۹ ماه، با وضعیتی ناگوار در زندان سنندج و از طرف همان ادارهای که تابلو ندارد! به دلیل اینکه این بچهها با عنصری از عناصر اداره «آسایش اقلیم کردستان» ارتباط پیداکردهاند و با دریافت اسلحهای از آنها و همچنین کشتن پسر امامجمعه مریوان و دو نفر دیگر در جریان حادثهای در شب، بعد از شکنجههای زیاد به تهران منتقل شدند، این دو زندانی سیاسی کُرد در زمستان سال ۸۸ محاکمه و در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب توسط قاضی صلواتی به اعدام محکوم شدند. در آن زمان وکیل آنها شخص دیگری بوده که متاسفانه نمیتوانسته آنگونه که باید و شاید، کاری در دادگاه برای دفاع از این دو زندانی انجام بدهد و وقتی هم فرجامخواهی کردند، پرونده در دیوان عالی کشور تایید شد.
شما چه زمانی وکالت پرونده را بعهده گرفتید و ایرادات اصلی این پرونده را چه میدانید؟
ببینید در سال ۱۳۹۳، به این دو زندانی از طریق زندانیهای دیگری که من وکالتشان را در حوادث سال ۱۳۸۸ به عهده داشتم، گفته شده بود که چرا وکالتتان را به صالح نیکبخت ندادید؟ بعد آنها با من تماس گرفتند و من در زندان با آنها ملاقات کردم و وکالتشان را پذیرفتم، در آن زمان پرونده آنها در شعبه ۴ دادگاه تجدید نظر استان در حال رسیدگی بود. زمانی که پرونده به دادگاه ارجاع داده و جلسه اول دادگاه را هم در همان سال برایشان برگزار کردند، وقتی که دادگاه وارد رسیدگی شد، من چند ایراد به پرونده وارد کردم و گفتم که در این پرونده ایراد اصلی قتل عمد است و وقتی اتهام قتل عمد است، باید صحنه قتل بازسازی شود. زانیار و لقمان هم درباره این قتل که در جریان اعترافات اجباری که با زور و شکنجه از آنها گرفته شده بود گفتهاند که بعد از این که ما قتل را انجام دادیم در ساعت نزدیک ۸ بعدازظهر یعنی در فاصله ۸ تا ۹ بعدازظهر به وقت مریوان، در زمانی که پسر امام جمعه و دو نفر دیگر به نام کهنهپوشی، از اقامه نماز مغرب برمیگشتند ما در آن زمان آنها را به قتل رساندیم و اسلحههایمان را درون دریاچه زریبار در قسمتی از نیزار به دور انداختیم. من ایراد گرفتم و گفتم اولا صحنه قتل بازسازی نشده است، دوما دریاچه زریبار اقیانوس نیست، خودشان هم این را گفته بودند من هم این را مطرح کردم که عمیقترین نقطه در دریاچه زریبار ۱۴ متر است، آن منطقه مورد بحث دو سه متر بیشتر عمق ندارد. اگر این موضوع که این اسلحه وجود خارجی داشته و واقعیت بوده، میتوانستند بازرسی کنند و اسلحه را شناسایی کنند، اسلحهای که اعلام کردهاند کلاشنیکف بوده، میتوانستند بازرسی کنند و صحنه را بازسازی کنند و ادعا بکنند که ما اسلحهها را هم پیدا کردهایم.
پس اتهامات اصلی این دو زندانی چه بوده که به اعدام محکوم شدند؟ همچنین لطفا توضیح دهید مراحل دادرسی قبل و بعد شما چطور بوده؟
مساله دیگری هم که مطرح شد این بود که به من گفتند تو در حال حاضر هم وکیل زانیار مرادی هستی و همزمان وکیل لقمان مرادی نیز هستی، لقمان به عنوان مباشر جرم در نظر گرفته شده است یعنی او عملیات قتل را انجام داده است. زانیار مرادی به عنوان شریک جرم معرفی شده است، به من گفتند که بهتر است یک وکیل دیگر را معرفی کنم بعد از این که پرونده به اینجا بازگردانده شد شما وکالت یکی و یک وکیل دیگر وکالت زندانی دیگر را بپذیرد. به هر صورت بر سر این مساله که در حضور موکلانم انجام شد پرونده را دوباره به دادسرای عمومی تهران ارسال کردند و آنجا هم قرار شد نیابت بدهند به دادسرای مریوان که تحقیقات اولیه در آنجا انجام شده بود، یکی به اتهام محاربه و دیگری به اتهام سیاسی که این دو زندانی با گروههای سیاسی یعنی پدر زانیار مرادی با این گروهها مرتبط بوده در ارتباط بودهاند و این قتل به رهبری و همدستی پدر زانیار انجام شده است. در آن زمان پرونده زیر نظر اداره اطلاعات بود و در دادسرای مریوان به آن رسیدگی اولیه در دادسرای مریوان انجام شده بود، پس از چند روز پرونده به دادسرای سنندج فرستاده شد. در دادسرای سنندج، هر کاری در دادسرای عمومی مریوان انجام شده عینا تکرار میشود. بعد از این که در دادگاه ایرادهای مرا پذیرفتند و در زمانی که در سال ۱۳۹۳ شرایط مقداری به دلیل فضای انتخابات امکان بهبود داشت، من به مریوان رفتم و با بازپرس پرونده، بازپرس شعبه ۲ مریوان ملاقات کردم. بازپرس شعبه دو مریوان گفت که ما در این باره تحقیق کردهایم، آن ادارهای که قبلا این دو نفر را بازداشت کرده گفته ما هیچ اطلاعات دیگری راجع به این قضیه نداریم و پرونده را بازگرداندیم به تهران. در نتیجه آنها گفتند که ما پرونده را به تهران فرستادیم بدون این که تحقیقات کاملی انجام شود. زمانی که پرونده به تهران باز گردانده شد من در بهار آن سال دوباره رفتم به دادسرای عمومی و انقلاب که مربوط به جرایم اصلیه که همان جرایم سنگین مثل قتل عمد است، در دادسرا به من گفتند نخیر این پرونده به اینجا آمده است ولی ما گفتهایم که بعضی از این موارد که دادگاه کیفری یک استان یا چهار تجدید نظر سابق به ما اعلام کرده باید انجام شود، ما دوباره پرونده را برای تحقیق این قضیه ارسال کردهایم. بالاخره به هر صورتی که شد مجددا پرونده از اوایل سال ۱۳۹۴ دوباره به آنجا ارسال کردند و این پرونده به همین شکل ادامه پیدا کرد تا سال ۱۳۹۵ من دوباره به مریوان مراجعه کردم و در آنجا گفتند کماکان در دست تحقیق است اگر نتیجه روشن شود و بتوانیم اطلاع میدهیم و همانطور که شما اطلاع دارید در این نوع پرونده ها به کسی پاسخ نمی دهند. میگویند مرحله تحقیقات مقدماتی، غیرعلنی است و شما هم نمیتوانید مداخله کنید. به هر صورت ما بسیار این قضیه را پیگیری کردیم، دوباره در پاییز ۱۳۹۵، یعنی در حدود دو سال و پنج یا شش ماه بعد از ارسال این پرونده به مریوان به من پاسخ دادند که دیگر پرونده از طرف ما تمام و به دادسرای جنایی تهران ارسال شده است.
آیا دادگاه بعد از شبهات وارده به پرونده مجددا رسیدگی و تحقیق کرد؟
زمانیکه من در همان سال ۹۵ به دادسرای جنایی مراجعه کردم متوجه شدم که پرونده را به دادگاه فرستادهاند، دادگاه دوباره دستور داد این پرونده بدون تحقیق در مورد بازسازی صحنه قتل، در مورد این که اسلحه در کجاست و شما تحقیق نکردهاید تا اسلحه را کشف کنید؟، از آنجا که محل مورد اشاره دور انداختن اسلحه، محل شنا کردن مردم و محل آمد و شد عمومی بوده (براساس دفاعیات من و اظهارات دو متهم در دادگاه انجام شده است)، باید اسلحه پیدا شود و از روی مرمی و پوکه گلولههای کشف شده میتوانند تطبیق بدهند آیا این گلولهها از همان اسلحههای ادعایی شلیک شده است یا نه. بحث فنی و جزئیات مربوط به این بخش را الان به دلیل شوک ناشی از اطلاع از خبر انتقال موکلهایم به بند انفرادی دقیق به یاد ندارم، اما همه در متن دفاعیات ثبت شده است. بعد از این دوباره پرونده را بازگردانده بودند. از آخر سال ۱۳۹۵ تا نزدیک به ۱۵ یا ۱۶ ماه من هیچ خبری از پرونده نداشتم و آنها هیچ اقدامی برای رسیدگی و حل این پرونده نکردند. حدود دو ماه پیش پرونده را پیگیری کردم، همان دادسرای جنایی به من گفتند که ما پرونده را به زودی به دادگاه بازمیگردانیم و در دادگاه نتیجه مشخص خواهد شد. چند روز پیش من به دادگاه مراجعه کردم، آنها گفتند هنوز پرونده برای ما ارسال نشده است. اگر پرونده به این دادگاه ارجاع شود، ما تعیین وقت میکنیم و ما به وکیل مدافع و متهمان خبر خواهیم داد.
در پرونده این افراد به نظر شما چه مسئله ای خارج از بحث قضایی روی داده است؟
در سال ۱۳۸۹ لقمان و زانیار به زندان رجایی شهر منتقل میشوند، در این زندان آنها شرحی کامل برای رییس قوه قضاییه مینویسند، لاریجانی رییس قوه قضاییه پرونده را ارجاع میدهد به دادستان کل که اکنون معاون اول است، ایشان به دادستان تهران ارجاع میدهد، دادستان نیز موضوع را برای قاضیای به نام خدابخشی که در آن زمان دادیار ناظر زندان بوده برای رسیدگی به پرونده زندانیان سیاسی، ارسال میکند. خدابخشی که پرونده را بررسی میکند متوجه میشود که وضعیت ناگواری است و آن شیوه بازجویی و بازرسی و تحقیق طوری نیست که بشود به آن اطمینان کرد و ثابت کند که این متهمان مرتکب این قتل شدهاند. در نتیجه هرچند در این قسمت نوشته شده که باید در این باره تحقیق بیشتری لازم است و باید بررسی دوبارهای انجام شود. ولی طبیعتا همانطور که میدانید به خاطر این که پرونده سیاسی است و طوری پیش آمده که دو نفر جوان یکی در آن زمان ۲۱ سال و دیگری تازه ۱۸ سالگیاش را تمام کرده بود، نمیتوانستهاند با آن وضعیت بروند در مرز پنجوین در اقلیم کردستان، از سوی یک نفر از نیروهای آسایش اقلیم اسلحهای جنگی تحویل بگیرند و بعد به آن صورت به خانه امام جمعه مریوان که همیشه نگهبان دارد مراجعه کنند، پسر امام جمعه و دو نفر دیگر را تحت عنوان سلفی بودن به قتل برسانند. این ها تحت این عنوان و به این بهانه کشته شدهاند، اما گفته شده که آنها توسط عوامل گروههایی در مریوان کشته شدهاند. این دو جوان هم مدعی بودند که این قتلها توسط آنها انجام نشده چون که ما هیچ کدام کار سیاسی نکردهایم و زندگی سادهای داشتهایم و از طرفی مخالفین کسان دیگری هستند. وقتی این ماجرا روی می دهد آن طور که باید و شاید درباره پرونده محاربهشان تحقیق نمیکنند. من هر چه مراجعه میکردم میدیدم این پرونده به دو بخش تقسیم شده است، قسمتی مربوط به قتل عمد و قسمتی مربوط به محاربه است. در پرونده محاربه حکم در زمانی که من وکیل مدافع این دو نفر نبودم و شخص دیگری وکالت را برعهده داشته است، حکم در مرحله بدوی و تجدیدنظر در مرحله فرجامخواهی صادر شده و اینها در هر دو مرحله محکوم شدهاند و محکومیت قطعی به آنها اعلام شده است. تمام تلاش من این بوده است که این قتل عمد واقع نشده است، بنابراین تنها دلیلی که اینها محارب باشند این است که این قتل را این دو نفر مرتکب شده باشند. وقتی این اتهام ثابت نشود، در حالی که این دو نه نیروی مسلح بودهاند و نه به صورت مسلح از خارج از کشور وارد خاک ایران شدهاند.این دلیل اصلی بود که من تحقیقاتم را بر سر این موضوع گذاشتم و من هم با این بن بست روبهرو شدم. بسیار هم ناراحت میشدم بر سر قضایایی مثل اینکه از طرفی اگر قصیه را انتشار عمومی میدادم و نگران بودم چون کار و فعالیت من زیاد تاثیری در این موضوعات نداشت، همانطور شما درباره اشخاص دیگر هم میبینید، اما من نمیخواستم خودم را مطرح کنم، یا بگویم که من وکیل این دو زندانی سیاسی هستم و موضوعات دیگر مطرح شود. از جاهای دیگر حتی گفتهاند پوشش خبری گسترده زیاد تاثیر مناسبی بر این پرونده ندارد اما این ماجرا طور دیگری روی داده است، امروز پدر لقمان مرادی به من خبر داد که شخصی طی تماس تلفنی به او گفته فردا زانیار و لقمان مرادی به زندان انفرادی انتقال میدهند. این وحشتناک است چون اولا آنها را از چند روز پیش در زندان رجایی شهر به جایی دیگر منتقل کردهاند ثانیا آن شخص گفته من زندانی هستم و نمیدانیم از کجا به این اطلاعات دسترسی داشته است. آن شخص گفته آنها را به بند انفرادی میبرند. اگر آنها را به بند انفرادی برده باشند احتمال اجرای حکم اعدام آنها وجود دارد. اگر آنها را برای اجرای حکم اعدام ببرند این یکی اعدام بدون سر و صدا و بی خبر خواهد شد، حتی بدون این که پرونده آنها در دادگاه تکمیل شود.
پس با این حساب امکان دارد که حکم اعدام این افراد به اجرا درآید؟
این دو جوان تا سه روز پیش که من اطلاع داشتم مشکلی نداشتند و منتظر پیگیری قضایی مجدد پرونده مربوط به اتهام قتل عمد بودند و آمادگی کامل برای حضور در دادگاه و دفاع از خود داشتند.به من از سوی مراجع رسمی برای انتقال موکلهایم زانیار و لقمان مرادی هیچ اطلاعی داده نشده است و من مجبور شدم این موضوع را اطلاع رسانی کنم، در این شرایط من بدون نامه دادیار زندان و اجازه قانونی امکان ملاقات با موکلینم را ندارم، روز جمعه هم در ایران تعطیل است و من امکان گرفتن این مجوز قانونی را ندارم. من از طریق خانواده این دو جوان مطلع شدم که چند روز پیش زانیار و لقمان را به جای دیگری منتقل کردهاند. امروز به آنها خبر دادهاند که جهت ملاقات به زندان رجایی شهر مراجعه کنند و این نگرانی وجود دارد که این ملاقات آخر آنها باشد و حکم اعدام این دو جوان اجرا شود. چون پرونده به دو بخش تقسیم شده است یعنی اتهام محاربه که پیشتر حکم اعدام صادر شده و حکم قطعی شده است و از طرف دیگر مساله قتل عمد سه نفر یعنی پسر امام جمعه مریوان و دو نفر دیگر مطرح است روال کار از نظر سیاسی آن است که باید به این پرونده هم رسیدگی شود برای این که اولیای دم که شاکی این پرونده هستند که مشخص شود که آیا درخواست قصاص میکنند یا رضایت میدهند؟ اتهام محاربه و اتهام قتل عمد از همدیگر تفاوت اساسی دارند. اولی اتهامی سیاسی با عنوان همکاری با گروه های مسلح و ضد نظام و دومی خصوصی و خانوادگی است. امام جمعه مریوان در جلسات دادگاه این دو نفر در زمانی که به اتهام محاربه رسیدگی میشد حضور پیدا کرده و خواهان اعدام این دو جوان شده است یعنی قصاص. از سوی دیگر هر چقدر عموم مردم و خانواده لقمان و زانیار و افراد شاخصی به مریوان مراجعه کردهاند برای اینکه این حکم اجرا نشود، امام جمعه مریوان روی حرف خودش بوده و گفته نخیر باید این حکم الهی اجرا شود. ولی زمانی که من در سال ۱۳۹۳ به پرونده ورود کردم، چندین بار پرونده را خواندم، دریافتم که موارد مطروحه نمیتواند دلیلی باشد برای اتهامی که قبلا رسیدگی شده است و متاسفانه من در آن دوره وکالت آنها را برعهده نداشتم و شاید اگر بودم دفاعیات امروز را بیان میکردم، اگرچه در سیستم قضایی ایران به این نکات توجهی نمیکنند. اما آن چیزی که اهمیت دارد این نکته است که این پرونده کماکان ناقص است، باید اجازه دهند تا به مسائل مربوط به اتهام قتل عمد رسیدگی شود. که تاکنون این کار انجام نشده است. در نهایت ما باید از مظلومیت این دو جوان دفاع کنیم. من از این که این دو جوان را بدون انجام محاکمه در دادگاه، به جای دیگری منتقل کردهاند و وکیل و اعضای خانواده از محل نگهداری و وضعیت قطعی آنها خبری ندارند بسیار نگران هستم.
خیلی ممنونیم از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار داده و این مصاحبه را پذیرفتید.
گزارش: آرون عسکری
بیشتر بخوانید:
افزایش نگرانی ها از وضعیت سه زندانی کُرد در زندان رجایی شهر کرج
به بهانه سهتار نوازی زانیار مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان رجاییشهر
نامه سرگشاده زانیار مرادی از زندان به مناسبت دهمین سال بازداشت
زانیار و لقمان مرادی دست به اعتصاب غذای خشک زدند/ بی خبری از وضعیت رامین حسین پناهی