نامه دادخواهی دکتر محمد ملکی به دکتر احمد شهید

محمد ملکی، فعال سیاسی ملی مذهبی  نامه‌ای سرگشاده خطاب به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، درباره بدعت ممنوع الخروجی دگراندیشان: «حق سفر و حق دیدار با عزیزان، حق دگراندیشان نوشته است»
وی در بخشی از این نامه نوشته” من در سن ۸۲ سالگی قصد و توان فرار یا پنهان شدن را ندارم و از سوی دیگر قصد و علاقه ای به ماندن در خارج از کشور هم ندارم و مقامات قضایی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بنا به سوابق بنده نسبت به این مسایل آگاهی دارند. ضمنا من انتقادات و نظرات خود را در داخل کشور بطور صریح و شفاف بیان می کنم و نقد و سخن نگفته ای ندارم که بخواهم در خارج کشور بگویم تا مقامات امنیتی و قضایی نگران آن باشند. در نتیجه حاکمیت هیچ بهانه ای برای این حق کشی و ظلم آشکار ندارد.”
یک کوپی از متن نامه که در اختیار کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی قرار گرفته ، به شرح زیر می باشد:

نامه دادخواهی دکتر محمد ملکی به دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، درباره بدعت ممنوع الخروجی دگراندیشان: «حق سفر و حق دیدار با عزیزان، حق دگراندیشان است»

متن کامل فارسی و انگلیسی این نامه به شرح زیر است:

—-
جناب آقای دکتر احمد شهید،
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران

اینجانب محمد ملکی استاد بازنشسته دانشگاه تهران از شما به عنوان مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران درخواست دارم تا به نقض یکی از اساسی ترین و بدیهی ترین حقوق شهروندی اینجانب یعنی حق سفر و حق دیدار با فرزندان، توسط جمهوری اسلامی ایران رسیدگی فرمایید. من پیش از نوشتن این نامه تمامی راههای قانونی برای احقاق این حق خود را طی کردم و شرح کوتاهی از آنچه در ماههای گذشته بر من رفته است را برای دادخواهی از جنابعالی در اینجا ذکر می کنم.
اینجانب چند روز بعد از نگارش نامه ای به جنابعالی درباره وجود شکنجه در زندانهای ایران به دستور دادسرای تهران در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ بار دیگر ممنوع الخروج شدم. در تاریخ ۱۷/۸/۱۳۹۳ برای همراهی با یکی از دوستانی که توسط مقامات امنیتی احضار شده بود به زندان اوین رفتم و در آنجا درباره حکم ممنوع الخروجی ام از شعبه دادستانی اوین بطور کتبی استعلام کردم. مامور مربوطه اطلاعات اینجانب را در کامپیوتر بررسی کرد و به طور کتبی به من اعلام کرد که از تاریخ ۳/۱۰/۱۳۹۲ دستور رفع ممنوع الخروجی اینجانب صادر شده است. (تصویر درخواست اینجانب و پاسخ مامور دادستانی به پیوست این نامه خدمت شما ارسال می شود.) جهت اطمینان از رفع ممنوع الخروجی به اداره کل گذرنامه مراجعه کردم و در آنجا هم گفتند که ممنوع الخروج نیستم. با اطمینان از رفع ممنوع الخروجی، در تاریخ ۱۵/۹/۱۳۹۳به اداره مخصوص پلیس برای تمدید گذرنامه مراجعه کردم و با پر کردن فرمهای مربوطه و پرداخت هزینه صدور، برای تمدید گذرنامه درخواست دادم و قرار شد تا دو هفته گذرنامه اینجانب به آدرس منزل پست شود. اما پس از یک ماه خبری از گذرنامه نشد. به اداره مخصوص پلیس مراجعه کردم و آنها گفتند باید به اداره پست بروی. به اداره پست مراجعه کردم، آنها مرا به اداره گذرنامه ارجاع دادند. به اداره گذرنامه رفتم و گفتند باید به دادستانی کل انقلاب آقای تاجیک مراجعه کنید. به دادستانی کل انقلاب رفتم و مدارک را نشان دادم و گفتند به دادستانی اوین مراجعه کن. بعد از اینکه من را ماه ها از این اداره به آن اداره فرستادند، در دادستانی انقلاب به من گفتند که تا سه هفته دیگر به شما تلفنی خبر می دهیم. بیش از یک ماه گذشت و خبری نشد. مجددا در تاریخ ۲۷/۱۲/۱۳۹۳ به دادستانی انقلاب واقع در زندان اوین مراجعه کردم و در آنجا نهایتا گفتند که با صدور گذرنامه برای شما از «بالا» موافقت نشده است و البته مشخص نشد که این مقامات بالا چه کسانی هستند.

آقای دکتر شهید
شما بهتر از من می دانید که طبق بند دوم ماده ی۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، «هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است». همچنین طبق اصل ۳۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی، «هیچکس را نمیتوان به اقامت در محلی مجبور ساخت مگر در مواردی که قانون مقرر می دارد». بر طبق مواد ۱۳۲ و ۱۳۳ آیین دادرسی کیفری جمهوری اسلامی «دادگاه تنها درمواردی که بیم فرار یا پنهان شدن متهم وجود داشته باشد می تواند قرار عدم خروج متهم از کشور را صادر نماید و مدت اعتبار این قرار شش ماه است و چنانچه دادگاه لازم بداند می تواند هر شش ماه یکبار آن را تمدید نماید.». همچنین بر طبق بند ۱۳۷-۳ منشور حقوق شهروندی دولت آقای روحانی «کلیه شهروندان حق دارند آزادانه وارد ایران شده یا آنرا ترک کنند و هیچ شهروندی را نمی توان از خروج از کشور یا ورود به آن محروم ساخت، مگر در موارد مصرح در قانون».

به حکم کدامین اصل و قانون و دادگاه عادلانه ای من از این حق خود محروم شده ام؟ من نه دزدی کرده ام و نه اختلاس و نه هیچ عمل مجرمانه دیگری. من تنها به جرم دگراندیشی و انتقاد صریح از حاکمان جمهوری اسلامی و فعالیتهای حقوق بشری از این حق خود و بسیاری دیگر از حقوق مدنی ام محروم شده ام. حق سفر و حق دیدار با فرزندان، حق دگراندیشان است.
من در سن ۸۲ سالگی قصد و توان فرار یا پنهان شدن را ندارم و از سوی دیگر قصد و علاقه ای به ماندن در خارج از کشور هم ندارم و مقامات قضایی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بنا به سوابق بنده نسبت به این مسایل آگاهی دارند. ضمنا من انتقادات و نظرات خود را در داخل کشور بطور صریح و شفاف بیان می کنم و نقد و سخن نگفته ای ندارم که بخواهم در خارج کشور بگویم تا مقامات امنیتی و قضایی نگران آن باشند. در نتیجه حاکمیت هیچ بهانه ای برای این حق کشی و ظلم آشکار ندارد.

آقای دکتر احمد شهید
من یکی از دهها نمونه این حق کشی هستم. بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی در ایران بطور غیرقانونی و سلیقه ای برای مدتهای طولانی از حق سفر به خارج از کشور منع شده اند و بسیاری شان سالها از دیدار با فرزندان و عزیزان خود محروم بوده اند. یکی از نمونه های بارز آن مهندس عباس امیرانتطام است که بیش از سی سال از سفر و دیدار با فرزندان خود محروم بوده است.
از آنجا که در جمهوری اسلامی و ساختار اجرایی و قضایی آن به دادخواهی ما رسیدگی نمی شود، از شما می خواهم داد ما را از این بیدادگران بستانید. چرا و تا چه زمانی من باید ممنوع الخروج باشم و از حق سفر و دیدار با فرزندانم در این سنین کهنسالی محروم باشم؟ میخواهم بعد از حدود ۷ سال فرزندم را ملاقات و در مراسم فارغ التحصیلی او شرکت کنم. این حق بدیهی و آرزوی قلبی هر پدری است. از جنابعالی تقاضا دارم از دولت و مقامات ایران بخواهید که به این رفتارهای دور از قانون و انصاف و انسانیت با مردم خود پایان دهند و از نقض حقوق انسانها دست بردارند.

با احترام و سپاس
دکتر محمد ملکی
استاد بازنشسته و رییس اسبق دانشگاه تهران
۲۹ فروردین ۱۳۹۴

پیوست: تصویر استعلام ممنوع الخروجی و پاسخ اولیه دادستانی زندان اوین (در کامنت اول)

To the UN Special Rapporteur for Human Rights in Iran:

Dear Dr Ahmed Shaheed,

I am Mohammad Maleki, a retired professor of Tehran University, writing this letter to you to ask for justice regarding the violation of one of my basic human rights by the Islamic Republic of Iran. This is the right to freedom of movement and visiting my beloveds abroad. I have taken all legal measures that I could do in advance of writing this letter to you. In the following, I mention the steps that I took, and how I was treated over the past months.

On September 10, 2011, only a few days after writing you a letter to testify to the truth of torture in the Islamic Republic’s prisons, I received a notice from Tehran’s Prosecutor Office banning me again from traveling abroad. After three years, on the 8th of October 2014, I went to Evin Prison’s prosecutor’s office and asked about my travel bans. The person in charge checked my file in the computer and endorsed on my written request that my travel ban had been lifted on the 24th of December 2013 (The scan of my request including the response by the officer (in Persian) is attached to this letter). To double-check the lifting of my travel bans, I have gone to the central Passport Office of Tehran, and they also confirmed the lifting of the travel ban. Being confident about it, I applied for the extension of my passport on December 6, 2014, in the special police office. They told me that the passport would be issued and sent to me in two weeks. However, a month passed and I did not receive the passport. To follow the case, I went to the police office and they sent me to the post office. I went to the post office and they sent me to the main passport office, and there they told me that I should go to the revolutionary prosecutor’s office (Mr. Tajik). I went there and they sent me again to Evin prison’s prosecutor office. After passing me from one office to another for several months, they told me that I would be informed in three weeks. Again they did not call. I went to the Evin prison’s office again and eventually on March 3, 2015, they told me that my request for the passport had been rejected from the “top,” without indicating who this top commander is.

Dear Dr. Shaheed,

You know better than I that according to Article 13 of the Universal Declaration of Human Rights “Everyone has the right to leave any country, including his own, and to return to his country.” Moreover, based on Article 33 of the Islamic Republic’s Constitution “No one can be banished from his place of residence, prevented from residing in the place of his choice, or compelled to reside in a given locality, except in cases provided by law.” According to Articles 132 and 133 of the Islamic Republic’s Criminal Code of Procedure for Public and Revolutionary Courts “If need be, in order to prevent the defendant from absconding, hiding, or collusion with others, the court can also arrange to prevent the accused from leaving the country. The validity of this arrangement is six months and if deemed necessary by the court, it can be extended every six months.” Also according to Article 3-137 of the Civil Rights Charter issued by Rouhani’s administration “all Iranian citizens have the right of entering or leaving the country freely and no citizen can be banned from entering or leaving, except in cases provided by law.”

Now my question is on what principle, law or standard of due process have I been deprived of this right? I did not commit any crime, theft or embezzlement. I have been deprived of my civil rights because of being an outspoken dissenter, critical writer and human rights activist. I am 82 years old and have neither the intention nor the capability of absconding or hiding. Moreover, I have no inclination to live and stay abroad. These facts are known to the security and judicial authorities as they are aware of my background. Furthermore, I am sufficiently outspoken and have expressed all my criticisms inside the country and have nothing more to say outside the country that would make the authorities nervous of my presence abroad. Therefore, no excuse is accepted from the Islamic Republic’s authorities for this injustice and apparent violation of my right to travel.

Dear Dr. Ahmed Shaheed,

I am one of the tens of civil and political activists who have been deprived of the right of freedom of movement over the past years. Many of them could not visit their beloveds for a long time. The most prominent example is the well-known Mr. Abbas Amirentezam, who has been banned from traveling and deprived of visiting his children for more than thirty years.

As the judicial and administrative systems of the Islamic Republic do not care to provide justice to us, I ask you for help in obtaining this indisputable right. For what reason and how long should I be banned from traveling and be deprived of visiting of my beloved children? I wish to visit my son after seven years and attend in his doctoral defense ceremony. This is the right and sincere desire of each and every father. I appeal to you to convince the Islamic Republic’s authorities to put an end to these unjust, illegitimate and inhumane behaviors towards their people and to stop the violation of our basic human rights.

With best regards,

Dr. Mohammad Maleki
Retired professor and former president of Tehran University

April 18, 2015

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

خروج از نسخه موبایل