روز یک شنبه ۱٨ دیماه 1401، درحالیکه همسرم برای امرار معاش در سه راه نمکی شهر سنندج مشغول دست فروشی بود، از سوی نیروهای لباس شخصی اداره اطلاعات دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد.
زمانیکه من به اداره اطلاعات شهر سنندج برای پیگیری همسرم مراجعه کردم، منکر دستگیری ایشان از سوی این نهاد شدند، اما وقتی با اصرار من مبنی بر اینکه تا خبری از ایشان نگیرم از آنجا نخواهم رفت، به من گفتند که ایشان از سوی ما دستگیر و زندانی میباشد و برای پیگیری پرونده باید به دادگاه انقلاب شعبه 2 مراجعه کنم.
همسرم درحالی مجبور بە دستفروشی شد کە کارگر ادارە اتحادیه تعمیرکاران با چندین سال سابقه و دارای قرارداد رسمی و دائمی بود و تنها به جرم دفاع از حق و حقوق خود از سوی صاحب کار بدون دریافت هیچ گونه حق و حقوقی از سرکار اخراج شد.
دستگیری وریا قمری همسر بنده در حالیست که ما در خانه اجارهای زندگی میکنیم و تنها نانآور ما ایشان است و فرزند خردسالمان بر اثر نارسایی کلیوی چندین بار مورد عمل جراحی با هزینه هنگفت قرار گرفته و هماکنون نیز باید هر چند وقت یکبار با صرف هزینه زیاد به تهران مراجعه کنیم و من نیز دارای بیماری رماتیسم چشمی و مفصلی هستم که علیرغم هزینه درمانی زیاد باید ماهانه تحت نظر دکتر و دارو مصرف میکنم.
دوستان گرامی،
همسر من همانند هزاران دستگیر شده اخیر هیچ جرمی مرتکب نشده و بدون هیچ دلیلی دستگیر، شکنجه و زندانی شدهاند، با توجه به احکام صادر شده تاکنونی برای هزاران دستگیر شده اخیر که بدون داشتن حق وکیل یا حق دفاع از خود به احکام سنگین محکوم شدهاند، نگرانی من و فرزندانم از سلامتی جسمی و روحی ایشان در زندانهای اطلاعات در جای خود است.
من از طریق این نامه از شما تقاضا میکنم که صدای ما بیصدایان باشید و اجازه ندهید این چنین جان عزیزانمان در زندانها و دادگاهها به خطر بیافتد و به بازی گرفته شود.
برای آزادی دستگیر شدهگانمان با ما همراه و همصدا شوید.
پریسا خانزادپور
مورخه نوزدهم /دیماه /۱۴۰۱