نوشتاری از ارژنگ داوودی زندانی سیاسی محکوم به اعدام درزندان رجایی شهر کرج درفرارسیدن سالگرد مرگ بنیان گذارجمهوری اسلامی
این معلم و نویسنده زندانی در بخشی از این نامه نوشته: “اینک هم فقط همان اراذل متملق و اوباش نوکیسه ای که از اوایل انقلاب به بهای خواری و بیچارگی یک ملت بزرگ و با بهره برداری های خودطلبانه از انواع رانت های تحصیلی، اقتصادی، سیاسی و … منتفع و متنعم شده به نان و نوای پر ملات رسیده اند”
ارژنگ داودی به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
اتهام «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان» صدور حکم اعدام را برای این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به دنبال داشت.
ارژنگ داودی محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی آبانماه ١٣٨٢ بازداشت شد و زیر شدیدترین شکنجهها در سلولهای انفرادی زندان “٣٢٨” سپاه پاسداران، بند دو الف قرار گرفت. وی از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به ۱۵ سال زندان تعزیری، ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی، انفصال دایم از مدیریت مجتمع آموزشی- فرهنگی پرتو حکمت، ٧۴ ضربه شلاق و تبعید به زندانهای جنوب کشور محکوم شد.
اتهامهای اصلی ارژنگ داودی، راهاندازی و تاسیس «جنبش آزادی ایرانیان» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» است، هرچند اتهامات دیگری همچون نوشتن «مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسوولین نظام و روحانیون، توهین به مقدسات، و همکاری با خبرنگار کانادایی «جین کوکان» برای ساخت فیلم مستند «ایران ممنوع» نیز در پرونده ارژنگ داودی وجود داشت.
داودی در سالهای اخیر به زندانهای مختلفی تبعید شده است؛ از زندان اوین به زندانی در اهواز، از آنجا به بندرعباس و سپس به زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج تبعید شد. وی در مدتی که در زندانهای مختلف دوره محکومیت خود را میگذراند، بارها در اعتراض به وضعیت زندان، رفتار زندانبانان و اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران اعتصاب غذا کرده است.
این معلم زندانی در دوران سالهای زندان، بارها مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته است و بخشی از بینایی و شنوایی خود را در اثر این شکنجهها از دست داده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل نامهی ارژنگ داودی در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
یکی از گاف های اولیه خمینی
معرفی خامنه ای برای بحث آزاد!؟
ایرانیان پراکنده در سراسر گیتی؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم متشکل شویم.
هم میهنان؛
به علت تحجر مفرط، خمینی در دوران پیش از انقلاب در میان همگنان خود چندان در انزوای مطلق بود که حتی علی خامنه ای نیز تنها کتاب عاریه ای و بی محتوای خود با نام “صلح امام حسن” منتشره در سال ۴۹ را به شخصی غیر از او تقدیم و در ابتدای آن کتاب، همان شخص را رسما امام خود نامید!؟
پس از انقلاب نیز اطراف خمینی چنان خالی بود که چهار تا و نصفی آدم های نصفه-نیمه!؟ و ناقص الخلقه از قبیل منتظری، خلخالی، صانعی، یزدی، جنتی، رفسنجانی و… توانستند او را دوره کنند. به همین جهت از همان ابتدای امر، کاملا روشن بود که این کوتوله های موسوم به یاران امام امت!؟ در برابر تشخص فردی، اراده انقلابی، منطق اجتماعی و سوابق مبارزاتی نیروهای راستین انقلاب به ویژه زندانیان استخواندار سیاسی در حد صفر هستند و نه حتی ذره ای بیشتر از صفر!؟
این کوتوله های بی مقدار، فرصت طلایی برآمده از انقلاب ۵۷ برای توسعه همه جانبه و آبادانی سراسری کشور را با خوان یغمای چنگیز عوضی گرفتند. این منادیان دروغین ساده زیستی، ریاضت کشی که شدیدا متظاهر به وارستگی!؟ از چرب و شیرین دنیا هستند، برای این که نصیبی ببرند و از نمد قدرت و ثروت برای خود کلاه گل و گشادی بدوزند، خیلی زود به یارگیری از میان اوباش ترین اراذل و لومپن ترین پسماندهای جامعه پرداخته با تطمیع و مسلح نمودن آنها، عقده گشایانه آماده شلیک به مبارزان و انقلابیونی شدند که جز به آزادی، دموکراسی و عدالت نمی اندیشیدند.
این دار و دسته تازه از گرد راه قرون کهنه رسیده که خود را حق مطلق و همه دیگران را باطل محض می پنداشتند با تأسی به یاوه هایی چون “الحق لمن غلب” و “النصر بالرعب” از همان ابتدا نابودی مبارزان را در سر می پروراندند. اما در آن زمان چون جو انقلابی غالب بر کشور، هنوز اجازه تعرض آشکار به ساحت انقلاب و انقلابیون را نمی داد، نه تنها امکان قلع و قمع نداشتند بلکه با اکراه و از سر اجبار!؟ حتی به تشکیل جلسات رسمی تحت عنوان “بحث آزاد” که به طور مستقیم از تلویزیون سراسری پخش می شد نیز تن می دادند.
در این گیرودار نفس گیر، خامنه ای که قبل از انقلاب به لحاظ فقر و اعتیاد شدید، بیشتر در حد یک پادو، تعزیه گردان و سورچران مطرح بود، همین که بوی پول و قدرت به مشامش رسید با ۱۸۰ درجه چرخش و پشت پا زدن به امام قبلی خود!؟ به سلک سرسپردگان خمینی درآمد و ریاکارانه از مریدان پر و پا قرص او گردید.
خمینی سیاه دل، پریشان پرداز و کوته فکر نیز که خود به درستی فرق!؟ میان موعظه مذهبی و مباحثه سیاسی را نمی دانست، وقتی به وضوح دید که این شیخ شیره چی شانتاژکاری توانا، موعظه گری قابل و مهم تر از اینها همانند غلامی حلقه به گوش درس و مشق دست بوسی، چاکرمآبی و چاپلوسی را مثل آب خوردن بلد است!؟ به او بهای بسیار داد. چندان که از سر غفلت یا ناچاری، هنگامی که می خواست برای شرکت در بحث آزاد او را جلو بفرستد از جمله گفت: “خامنه ای شخص فهیمی ست او را -برای بحث آزاد- بفرستید”!؟
ولی این شیخ بی مرام و بی مسلک که هر چند از تحصیلات حوزوی بی بهره بود اما در دریده گویی، عربده کشی و رجز خوانی ید طولایی داشت، از آنجا که خوب می دانست چیزی در چنته پوشالی ندارد و دست خالی اش خیلی زود رو خواهد شد، طفره رفت و علیرغم فرمان صریح امام جدیدش!؟ هرگز حاضر نشد در جلسات بحث آزاد شرکت کند!؟
این ملای بی مقدار چندان بی مایه است که در طول ۳۶ سال گذشته که ۳۳ سال آن را یا رییس جمهور امت نیم درصدی فقیه و یا رهبر باند مافیا بوده، نه تنها هرگز حاضر به شرکت در هیچ کنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران خارجی نشده بلکه همواره حتی از مصاحبه با خبرنگارانی که از میان خیل مزدوران رژیم دست چین می شوند نیز طفره رفته است.
هم میهنان؛
شیخ علی شیره چی که پس از ۳۶ سال هنوز جنون قدرت پرستی در وجود بدوی اش فروکش نکرده، چون از هوش و توان کافی برای حل معضلات کشور و تأمین خواست های ملموس و عیـنی مردم، بی بهره بود بناچار از همان بدو امر از سلف خود بیراهه تر رفت!؟ ولی توانست به کمک بقایای همان چهار تا و نصفی آدم های نصفه-نیمه و سوءاستفاده های رذیلانه از اهرم های غصبی قدرت، با وقاحت هر چه تمام تر مشتی اهداف پوچ و یک سری آرمان های واهی را پیش بکشد.
این شیخ تبهکار عراقی زاده، بیگانه پرست و ایرانی ستیز در سراسر این مدت مدید، علیرغم ناکامی های پیاپی، متأسفانه در ازای نابودی روز افزون ایران، ایرانی و ایرانیت، لجوجانه آن توهمات پوشالی را تا کنون با پررویی هر چه گستاخانه تر دنبال کرده است. چه زیبا گفته اند که: “اشتباه یک عمل انسانی ست ولی اصرار بر اشتباه یک عمل شیطانی”.
هم میهنان بپاخاسته؛
اینک هم فقط همان اراذل متملق و اوباش نوکیسه ای که از اوایل انقلاب به بهای خواری و بیچارگی یک ملت بزرگ و با بهره برداری های خودطلبانه از انواع رانت های تحصیلی، اقتصادی، سیاسی و … منتفع و متنعم شده به نان و نوای پر ملات!؟ رسیده و مافیای بی رحم و مروت زر و زور و تزویر را تشکیل داده اند، برای حفظ خود، این شیخ شیره چی را به زور سرنیزه سر پا نگاه داشته و با القاب بی مسمایی چون آیت اله العظمی، مجتهد، مرجع تقلید، رهبرمعظم، ولی امر مسلمین، امام و … تبلیغ می کنند. غافل که اگر کسی حقیقتا دارای لیاقت ذاتی یا شایستگی های ملموس اکتسابی باشد، دیگر نیازی نمی بیـند که این همه القاب عقده گشایانه را بار خود کند!؟
این در حالی ست که همه می دانیم تمام این القاب پر طمطراق، توخالی بوده و شیخ علی شیره چی که به علت نابرخورداری از یک برنامه منسجم سیاسی، عملا و خیلی زود به عروسک خیمه شب بازی مافیای قدرت و ثروت تبدیل شد، مترسکی بیش نبوده، نیست و نخواهد بود.
اینک نیز به ویژه در مرحله حساس کنونی که در نتیجه ۳۷ سال دخالت های فتنه جویانه در منطقه و فراتر از منطقه؛ تمامیت ارضی، وحدت کشور و یکپارچگی ملی در معرض خطر جدی و قریب الوقوع است برای جلوگیری از ویرانی های بیشتر و به منظور ایجاد تغییرات بنیادین و همه جانبه در میهن به تاراج رفته، بر عهده همه ماست که برای نجات میهن، هر یک به قدر وسع و همت خود از هر تلاش شایسته حمایت کرده و از هر فرصت بایسته بهره جسته، بکوشیم تا سرکردگان رژیم جنایت پیشه و ایرانی ستیز حاکم را هر چه زودتر از اریکه قدرت به زیر آورده به پای میز محاکمه بکشانیم.
هم میهنان بپاخاسته به پیش؛
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۱۱ خرداد ماه ۹۴